مدت زیادی است که این دو کلمه جداناپذیر " مصلحت نطام " که عقد اخوت آنها در آسمانها بسته شده است را میشنوید. محدوده مصلحت نظام چیست ؟ مصلحت نظام را چه کسی تعیین میکند ؟
اصولا بوجود آمدن این کلمه از آنجا ناشی میشود که اتفاقاتی در نظام و و امور مملکت داری بوقوع میپیوندد که اگر بر ملا شود و مورد نقد و بررسی منتقدان و یا حتی مخالفان نظام قرار بگیرد ، دستاویزی برای آنها خواهد شد تا بتوانند نیشخندی به نظام بزنند و این را در جایگاه مقایسه با سایر نظامها قرار دهند و ناکارآمدی آن را نشان دهند و آن را مورد تمسخر قرار دهند و برای اینکه این اتفاق نیفتد و در بعضی موارد اقتدار و حقانیت نظام زیر سوال نرود از بیان آن جلوگیری میشود چرا که اگر بر ملا شود بسیاری از موارد در تعارض آشکار با روح اسلامی ! قوانین ما فرا میگیرد و باعث میشود تا تمامی ادعای مسوولین و رهبران نظام مبنی بر پیشبرد یک حکومت اسلامی زیر سوال خواهد برد . اینجاست که مصلحت نظام بعد ملی و حتی تکلیفی شرعی پیدا میکند . مصلحت کلمه ایست که مصداقهای آن را از زبان پایه گذاران نظام زیاد شنیده ایم ، مانند مصاحبه هایی که با آیت الله هاشمی رفسنجانی پیرامون قتلهای زنچیره ای صورت گرفته است . هر زمان که مصاحبه کننده به موضوع اصلی ، که در پس پرده این قتلها چه کسی این رهبری را بعهده داشت ، شما فقط ایم جمله را از هاشمی میشنوید " دیگر فکر نمیکنم صلاح باشد بیشتر از این وارد موضوع شوم چرا که اینها جزو اسرار نظام است و هر وقت صلاح بدانم آن را مطرح میکنم " (هنوز هم آن وقت نیامده) . اما این مصلحت اندیشی تا کجا و تا چه حد ؟ چرا هیچ معیار مشخصی برای این مصلحت اندیشی ها وجود ندارد ؟ تا کی میخواهیم بخاطر مصالح نظام از حقیقتهای غیر اسلامی حکومت اسلامی مان چشم بپوشیم و آن را از مرد م که به قول خود آقایان ولی نعمت آنها هستند ، پنهان کنیم . ما باید اول حقیقت جو باشیم بعد مصلحت اندیش ، تا کی میخواهیم در جاده بی پایان مصلحت حرکت کنیم و هر از چند گاهی نیم نگاهی هم به حقیقت داشته باشیم ؟
اما مصلحت اندیشی از یک حکومتی است که دارای نقص است (که البته هیچ حکومتی بی نقص نیست ) . از بارزترین تفاوتهای این حکومت (نظام جمهوری اسلامی ) با حکومت صدر اسلام در رهبریت آن است. چرا که در آن زمان رهبریت بر عهده معصوم بوده است ولی در حال حاضر بعهده یک غیر معصوم است که بدنبال آن اشتباهاتی را بواسطه غیر معصوم بودن شامل میشود . البته این نظریات در ابتدای بوجود آمدن حکومت وجود داشت ولی کم کم و تدریجی پس از رحلت امام این نظریات نیز از بین رفت و از اسلام برای مقدس کردن عده ای در پاره ای از دستگاهها استفاده شد که هم به آنها مصونیت میداد و هم به دستگاه مطبوعشان که صحبت کردن و انتقاد در مورد این دستگاهها بسیار هزینه بردار مینمود. ولی این اعمال زمانی با اشتباه یکی از عوامل اجرایی روبرو میشود ، که بصورت اتفاقی خبرش به بیرون درز میکند فضاحت عظیمی به بار میآورد که اگر چنانچه این تقدس بوجود نیامده بود این اندازه حساسیت بوجود نمی آورد. در واقع سیاسی کردن دید بجای دینی کردن سیاست ضربات جبران ناپذیری بر پیکره جامعه وارد آورده است که نمونه آن را در جریان فساد اخلاقی فرمانده نیروی انتظامی مشاهده کردید.در بعد دیگر افرادی هستند که به یکباره به قول معروف به سیم آخر میزنند و به فول خودشان پرده از اسرار برمیدارند ، که باز هم نمونه آن در جریان اسعفای اجباری وزیر اقتصاد و دارایی بود و خبر از تصمیمات و سیاستهای شتابزده ای که از سوی ریاست جمهوری و بدون کارشناسی اتخاذ شده است که مطمئنا اگر ایشان در مسند وزارت همچنان باقی بودند هیچگاه این مسائل از جانب ایشان گفته نمیشد چرا که این آقا خودش بخشی از دستگاه بود . بعد دیگری هم وجود دارد که بسیار نادر است ولی هر از چند گاهی بصورت بسیار شگفت انگیزی دیده میشود و آن هم فاش کردن اسرار توسط کسانی است که به برخی پایه های نظام (که یک ناهمگونی محسوس با دیگر ارکان دارند) تکیه زده اند و از هیچ کس و دستگاه نظارتی به واسطه روابطشان ترس ندارند و فقط بعضی وقت ها که حس کنند نظام دیگر نمیخواهد آنان را در معادلات شرکت دهد ، این اسرار را فاش میکنند که باز هم نه از سر دلسوزی برای مردم که برای ضربه به حریف اتفاق می افتد . ما بخشی که اهمیت دارد چرایی بوجود آمدن این حس پنهانکاری در دستگاههای دولتی و نظارتی است و اینکه چه کسی این سیاست را برای نظام تبین میکند . چرا در مدت 2-3 سال رشد زیادی یافته است .
آیا بیان این سخن (جدای از بحث درست یا غلط بودن آن - که به نظر من چندان درست نیست) در یک جمع به این بزرگی درست است ؟ و نمیتواند مورد سوء استفاده عده ای فرصت طلب قرار بگیرد ؟ ؟ بله میتواند ، همانطور که قرار گرفته است. اما اینکه این سخن بر زبان جاری میشود نشان از آن دارد که این واقعیت ها آنقدر زیاد شده است که دیگر نمیتوان ساکت نشست ، باید تذکری نسبت به واقعیتهایی که بر زبان دولت مردان جاری میشود داده شود . این میشود که آقای خامنه ای بخش مهمی از سخنرانی خویش را به این موضوع اختصاص میدهد . یعنی بجای اینکه تلاشی برای بهبود اوضاع موجود اجام شود و حل این مسئله کنیم میخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم ...
آبرويش را بريز و او را به مردم معرفي کن!
پیامی با یک محتوا ، تکرار پس از یک دهه
سلام حجت جان
پاسخحذفمطلبت خیلی خوب بود اما هنوز جای کار داره چون که آن بخش که دشمن پروری رو نظام صبحت می کنه، به فلسفه حفظ قدرت هگل برمی گرده(لزوم دشمن فرضی) و آن جایی که از مصلحت حرف می زنه، یعنی چیزی که می دونیم خودمون ایراد داره اما شما حق ایراد گرفتن ندارین.
در کل اشاره خوبی بود اما کمی فکر می کنم(نظر منه البته، عذر هم می خوام اگر فضولی ممکنه تلقی بشه) با عجله نگاشته شده بود اما شروع خوبیه برای یک بحث جدی، امیدوارم جدی تر ادامه اش بدی.
ارادت و دستبوس.
به هزاران نقطه
پاسخحذفحق با شماست کمی با عجله نوشتم . ممنون که وقت گذاشتی و خوندی و نظر دادی .
سعی میکنم بهتر بنویسم . :-)
جالب بود.
پاسخحذفمنم وقت گذاشتم و خوندم. نمی خوای از من هم تشکر کنی؟!:))
پاسخحذفنسیم خانم جدای از اینکه من در همینجا از شما کمال تشکر را دارم بخاطر اینکه وقت گذاشتید و نوشته بی ارزش من را خواندید ، همچنان در انتظار فرصتی هستم تا بصورت حضوری مراتب تشکر و سپاسگذاری را بجای آورم. :-))
پاسخحذفحجت جان من از اولین آدم هایی ام که مطالبت رو می خونم چون اگه آپ کنی لینکت میاد بالا و من می خونمش.
پاسخحذفدر مورد این ها هم باید بگم که باید به فکر تغییر و چاره باشیم.
خودش این عتیقه بطور مستقیم گفته که حقیقت رو نباید بگید. چقدر ضعیفند کسانی که از گفتن حقیقت واهمه دارند
پاسخحذفعزیز فکر کنم یکی الکی پینگت می کنه ...
پاسخحذفبه امیدانه های امید
پاسخحذفیعنی چی که الکی پینگم میکنه ؟ ؟!!