۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

قانون مجازات ما "ناموس پرست" است

در روزنامه اعتماد (26/3/87 ) خبری رو خواندم که ، با خواندنش نمیدانم چه احساسی دارم ، ولی میدانم یکی از آنها خشم است که سراسر وجودم را فرا گرفته . نه اینکه این اولین مورد باشد و نه اینکه آخرین مورد هم باشد . قتل ناموسی چیزیست که در کشورهای به ظاهر مسلمان و سنتی به وفور دیده میشود . قتلی که تنها انگیزه اش این است که مثلا جلوی آبروریزی خانوداگی گرفته شود . در این نوع قتلها عمدتا پدر یا برادر به بهانه لکه دار شدن آبروی خانوادگی، تلاش میکنند تا این لکه ننگ را از دامان خانواده پاک کنند. گویی جنس مونث در اینگونه خانواده ها خود به خود عامل بالقوه ننگ در خانواده است و جنس مذکر در همین خانواده تنها بدنبال کوچکترین بهانه ای برای پاک کردن این لکه ننگ و برگرداندن آبروی خانواده است !!! البته در جهل و بی فرهنگی چنین خانواده هایی شکی نیست و و بر همگان مشخص است که فضای حاکم بر چنین خانواده هایی فضایی ناسالم و سرشار از عقده مردسالاری بوده. ولی چیزی که باعث تعجب و حیرت است اینکه دادگاه رسیدگی کننده به اینگونه پرونده ها تنها بخاطر اینکه اولیای دم آن لکه ننگ!! بخت برگشته شکایتی از قاتل ندارند و در مواردی احتمالا به خود میبالند که چنین مرد غیرتمندی در خانواده شان پیدا شده که آبروی نداشته شان را به آنها بازگردانده ، از جرم شخص خاطی به سادگی میگذرد و جرم فقط از جنبه عمومی قابل پیگیری مییباشد که آن هم بعد از پرداخت مقداری پول به حساب دولت همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود .
"به گزارش ايسکانيوز پس از اعترافات مرتضي وي در حالي بازداشت شد که اولياي دم مرجان اعلام کرده اند هيچ شکايتي از پسرشان ندارند و به اين ترتيب متهم فقط از جنبه عمومي جرم محاکمه خواهد شد."
آیا با وجود چنین عدالتی!! که قاتل را بحال خود میگذارد تنها به دلیل اینکه از بستگان درجه یک مقتول بوده و حق را به او دادن که میتوند لکه ننگ !! را در هر شرایطی پاک کند ، میتوان انتظار داشت که در فرداهایی مرد غیرتمند دیگری پیدا نشود که بخواهد آبرو را با کشتن فردی از خانواده اش به خوانواده اش بازگرداند. آیا او مجازاتی را علیه نفر قبل دیده است که وقتی به حافظه اش مراجعه میکند به خاطر بیاورد که اگر من چنین کاری بکنم چنین سرنوشت شومی در انتطار من است . وقتی او میداند که در قانون این مملکت بخاطر قتل ناموسی مجازاتی انتظارش را نمیکشد ، چرا باید برای بازگرداندن آبروی خانواده اش !! لحظه ای درنگ کند . او که مرد غیرتمندیست تقصیری ندارد ، چون از کودکی به او یاد داده اند که تو مردی و مرد یعنی غیرت ، یعنی ناموس پرستی ، یعنی اینکه تو میتوانی بر وجود جنس مونث در خانواده ات حکمرانی کنی. به او یاد داده اند که تویی که باید مراقب خواهر و مادرت باشی که خطا نکنند . به او یاد داده اند که آبروی تو یعنی خواهر و مادرت (گویی خود چیزی برای عرضه کردن به جامعه ندارد) . به اوکه مرد غیرتمندیست یاد داده اند که کوچکترین خطای خواهر و مادر و تو چندین برابر به پای تو نوشته میشود. ا او که اکنون مرد غیرتمندیست مرد بودن خود را برابر با، با غیرت بودن خود میداند و اکنون باید به او حق داد که تمام حواس و قسمت عمده انرژی خود را صرف نگهداری از ناموس و غیرت خود بکند . او اکنون مسولیت سنگینی را بر دوش خود احساس میکند و چنین تصور میکند که وظیفه خطیر و سنگینی از طرف خانواده بر دوش او گذاشته شده است. وقتی خود را در چنین شرایط حساسی میبیند (قبول کنید که بار مسوولیت بار سنگینیست) طبعا انتظار دارد که کسانی که او وظیفه نگهداری از آنها را بر عهده دارد (بخوانید ناموس ) از او حرف شنوی تام داشته باشند. در اینجا دیگر تصور کردنش چندان مشکل نیست که وقتی ناموس !! از فرمان مرد غیرتمند نه تنها سرپیچی میکند بلکه به غیرت او هم صدمه میزند ، چه جنونی بر مرد غیرتمند سلطه میابد . میتوان تصور کرد که خون جلوی چشمانش را میگیرد. در چنین شرایطی دیگر انتظار منطقی بودن از چنین شخصی خود بی منطقیست.
تنها چیزی که در چنین شرایطی میتواند درجلوی چنین مرد غیرتمندی را بگیرد که از واکنش جنون امیز او جلوگیری کند، حرکتی مقابله به مثل است که به او یاد آوری کند که در صورت دست زدن به عمل جنون آمیز آبرویی را که اینقدر برایش مهم است به کلی از دست میدهد . باید بداند که قانون مملکت آبروی او را میبرد و او را چنان رسوا میکند که آرزوی مرگ کند. باید بداند که متناسب با عملش برخوردی قاطع و خشن از جانب قانون انتظارش را میکشد . او که از رسوایی و آبروریزی میترسد باید بداند که در صورت قتل به بهانه ناموس پرستی بی آبرویی انتظارش را میکشد .
ولی افسوس و هزاران بار افسوس که چنین قوانینی نداریم . قانون این مملکت نه تنها مرد غیرتمند را مجازات نمیکند بلکه تضمین میکند که آبرویش را نریزد و به او آسیبی نرساند. این قانون او را در انجام چنین کاری محق میداند.
من با جزییات قانون مجازات اسلامی به طور دقیق و تخصصی آشنایی ندارم ولی آنچه که از شواهد بر می آید این است که این قانون " ناومس پرست " است . پس وای به به حال ما که قانونی که قرار است عدالت را برای ما اجرا کند خود " ناموس پرست و غیرتی " است .
به نظر شما باید برای مقابله با جنین قوانین ظالمانه ای چه کرد ؟

۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

مصلحت نظام !!!!

مدت زیادی است که این دو کلمه جداناپذیر " مصلحت نطام " که عقد اخوت آنها در آسمانها بسته شده است را میشنوید. محدوده مصلحت نظام چیست ؟ مصلحت نظام را چه کسی تعیین میکند ؟
اصولا بوجود آمدن این کلمه از آنجا ناشی میشود که اتفاقاتی در نظام و و امور مملکت داری بوقوع میپیوندد که اگر بر ملا شود و مورد نقد و بررسی منتقدان و یا حتی مخالفان نظام قرار بگیرد ، دستاویزی برای آنها خواهد شد تا بتوانند نیشخندی به نظام بزنند و این را در جایگاه مقایسه با سایر نظامها قرار دهند و ناکارآمدی آن را نشان دهند و آن را مورد تمسخر قرار دهند و برای اینکه این اتفاق نیفتد و در بعضی موارد اقتدار و حقانیت نظام زیر سوال نرود از بیان آن جلوگیری میشود چرا که اگر بر ملا شود بسیاری از موارد در تعارض آشکار با روح اسلامی ! قوانین ما فرا میگیرد و باعث میشود تا تمامی ادعای مسوولین و رهبران نظام مبنی بر پیشبرد یک حکومت اسلامی زیر سوال خواهد برد . اینجاست که مصلحت نظام بعد ملی و حتی تکلیفی شرعی پیدا میکند . مصلحت کلمه ایست که مصداقهای آن را از زبان پایه گذاران نظام زیاد شنیده ایم ، مانند مصاحبه هایی که با آیت الله هاشمی رفسنجانی پیرامون قتلهای زنچیره ای صورت گرفته است . هر زمان که مصاحبه کننده به موضوع اصلی ، که در پس پرده این قتلها چه کسی این رهبری را بعهده داشت ، شما فقط ایم جمله را از هاشمی میشنوید " دیگر فکر نمیکنم صلاح باشد بیشتر از این وارد موضوع شوم چرا که اینها جزو اسرار نظام است و هر وقت صلاح بدانم آن را مطرح میکنم " (هنوز هم آن وقت نیامده) . اما این مصلحت اندیشی تا کجا و تا چه حد ؟ چرا هیچ معیار مشخصی برای این مصلحت اندیشی ها وجود ندارد ؟ تا کی میخواهیم بخاطر مصالح نظام از حقیقتهای غیر اسلامی حکومت اسلامی مان چشم بپوشیم و آن را از مرد م که به قول خود آقایان ولی نعمت آنها هستند ، پنهان کنیم . ما باید اول حقیقت جو باشیم بعد مصلحت اندیش ، تا کی میخواهیم در جاده بی پایان مصلحت حرکت کنیم و هر از چند گاهی نیم نگاهی هم به حقیقت داشته باشیم ؟

اما مصلحت اندیشی از یک حکومتی است که دارای نقص است (که البته هیچ حکومتی بی نقص نیست ) . از بارزترین تفاوتهای این حکومت (نظام جمهوری اسلامی ) با حکومت صدر اسلام در رهبریت آن است. چرا که در آن زمان رهبریت بر عهده معصوم بوده است ولی در حال حاضر بعهده یک غیر معصوم است که بدنبال آن اشتباهاتی را بواسطه غیر معصوم بودن شامل میشود . البته این نظریات در ابتدای بوجود آمدن حکومت وجود داشت ولی کم کم و تدریجی پس از رحلت امام این نظریات نیز از بین رفت و از اسلام برای مقدس کردن عده ای در پاره ای از دستگاهها استفاده شد که هم به آنها مصونیت میداد و هم به دستگاه مطبوعشان که صحبت کردن و انتقاد در مورد این دستگاهها بسیار هزینه بردار مینمود. ولی این اعمال زمانی با اشتباه یکی از عوامل اجرایی روبرو میشود ، که بصورت اتفاقی خبرش به بیرون درز میکند فضاحت عظیمی به بار میآورد که اگر چنانچه این تقدس بوجود نیامده بود این اندازه حساسیت بوجود نمی آورد. در واقع سیاسی کردن دید بجای دینی کردن سیاست ضربات جبران ناپذیری بر پیکره جامعه وارد آورده است که نمونه آن را در جریان فساد اخلاقی فرمانده نیروی انتظامی مشاهده کردید.در بعد دیگر افرادی هستند که به یکباره به قول معروف به سیم آخر میزنند و به فول خودشان پرده از اسرار برمیدارند ، که باز هم نمونه آن در جریان اسعفای اجباری وزیر اقتصاد و دارایی بود و خبر از تصمیمات و سیاستهای شتابزده ای که از سوی ریاست جمهوری و بدون کارشناسی اتخاذ شده است که مطمئنا اگر ایشان در مسند وزارت همچنان باقی بودند هیچگاه این مسائل از جانب ایشان گفته نمیشد چرا که این آقا خودش بخشی از دستگاه بود . بعد دیگری هم وجود دارد که بسیار نادر است ولی هر از چند گاهی بصورت بسیار شگفت انگیزی دیده میشود و آن هم فاش کردن اسرار توسط کسانی است که به برخی پایه های نظام (که یک ناهمگونی محسوس با دیگر ارکان دارند) تکیه زده اند و از هیچ کس و دستگاه نظارتی به واسطه روابطشان ترس ندارند و فقط بعضی وقت ها که حس کنند نظام دیگر نمیخواهد آنان را در معادلات شرکت دهد ، این اسرار را فاش میکنند که باز هم نه از سر دلسوزی برای مردم که برای ضربه به حریف اتفاق می افتد . ما بخشی که اهمیت دارد چرایی بوجود آمدن این حس پنهانکاری در دستگاههای دولتی و نظارتی است و اینکه چه کسی این سیاست را برای نظام تبین میکند . چرا در مدت 2-3 سال رشد زیادی یافته است .

هیچکس منکر این نیست که همه حکومت ها خطوط قرمزی دارند که برای مصالح نظامشان از این خطوط عبورنمیکنند اما ظاهرا در ایران خطوط محدوده وسیعی پیدا کرده است ! برای درک بهتر این موضوع توجه شما را به سخنرانی آقای خامنه ای در جمع بسیجیان سراسر کشور در تاریخ 31 اردیبهشت 1386 ایراد شد جلب میکنم " گاهی اوقات دشمن کار را بگونه ای ترتیب میدهد که حرف حقی ، از زبان یک نفر صادر بشود ! دشمن ناحق و باطل است پس چرا می خواهد این حرف حق از زبان آن شخص صادر شود ؟ چون میخواهد پازل خودش را کامل کند . این پازل از صد یا دویست قطعه تشکیل شده است . یک قطعه اش هم همین حرف حقی است که آن شخص باید بزند تا این پازل را کامل کند ! اینجا این حرف حق را نباید زد . پازل دشمن را نباید کامل کرد . در این حدهوشیاری لازم است !! بله ، وارد سیاست بشوید و فکر سیاسی کنید ، اما بسیار هوشیار . دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضعگیری شما استفاده کند . این اصل اول و یک خط قرمز است . !!! (به نظر شما چند علامت تعجب باید اینجا گذاشت ؟ )

آیا بیان این سخن (جدای از بحث درست یا غلط بودن آن - که به نظر من چندان درست نیست) در یک جمع به این بزرگی درست است ؟ و نمیتواند مورد سوء استفاده عده ای فرصت طلب قرار بگیرد ؟ ؟ بله میتواند ، همانطور که قرار گرفته است. اما اینکه این سخن بر زبان جاری میشود نشان از آن دارد که این واقعیت ها آنقدر زیاد شده است که دیگر نمیتوان ساکت نشست ، باید تذکری نسبت به واقعیتهایی که بر زبان دولت مردان جاری میشود داده شود . این میشود که آقای خامنه ای بخش مهمی از سخنرانی خویش را به این موضوع اختصاص میدهد . یعنی بجای اینکه تلاشی برای بهبود اوضاع موجود اجام شود و حل این مسئله کنیم میخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم ...


کمی تا قسمتی مرتبط :

آبرويش را بريز و او را به مردم معرفي کن!

ام‌المشکلات کشور چيست؟

پیامی با یک محتوا ، تکرار پس از یک دهه



۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه

افشاگری

آقا من دیگه هیچی نمیگم ، یعنی در قبال این مطلب چیزی ندارم که بگم ، فقط این افشاگری بخونید.
به به ، ملت هسته ای ما هر جمعه پشت سر چه کسانی نماز میخونند.

و حافظ چه زیبا گفته که :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند

چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند

گوییا باور نمیدارند روز داوری

کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند

یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان

کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند

ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان

میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند

حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد

زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند

بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی

کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند

صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت

قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند

۱۳۸۷ خرداد ۱۸, شنبه

محیط زیست

چیه ، چرا نگاه میکنی
دوست داشتم الکی اینجا وبلاگ درست کنم . :-
خب چند وقته وقت نمیکنم بیام اینجا چیزی بنویسم .

راستی ملت بالاغیرتا اگه اومدین از این طرفها رد شدین اقلا تو بخش نظرات یه سلامی علیکی چیزی بنویسید . دل ما هم خوش بشه 4 نفر میان اینجا . : دییی

ظاهرا 16 خرداد همه وبلاگ نویسها قرار بوده از محیط زیست و طبیعت بنویسند . من هم به سهم خودم همه شما ملت شهید پرور و خودم را به رعایت حفظ محیط زیست دعوت میکنم . بابا ملت چرا وقتی میرین بیرون آشغالاتون رو میریزین تو پارک و جنگل و رودخونه و ... . آخه خجالت هم خوب چیزیه به خدا . بزرگ شدین دیگه نکنین این کارها رو . خب امیدوارم حالا که دعواتون کردم دیگه متنبه شده باشین و این کارها رو نکنین دیگه .

این مطلب رو که خوندم خیلی دلم سوخت . دریاچه ارومیه داره خشک میشه . ملت به داد برسید . (اسمایلی گریه و زاری :-( )

این یکی از عکسهای دریاچه ارومیه در این اواخر است . آدم یاد فیلمهای تخیلی میفته که زمین بر اثر حمله موجودات فرازمینی خالی از سکنه شده . واقعا جای تاسف داره که بر اثر بی دقتی مسوولین در ساختن سدها غیر اصولی چه بلایی داره بر سر یکی از مهمترین زیستگاههای طبیعی ایران و دنیا میاد . این دیگه عمق فاجعه است که دریاچه به این زیبایی که میتونست منبع درآمدی به لحاظ جذب گردشگر باشه الان به روزی افتاده که زندگی خودش هم به خطر افتاده .

تورو خدا حیف نیست دریاچه به این قشنگی ... !!!

ااااااا اومدم وسط دریاچه جاده کشیدن ، اونم جاده کلانتری . یعنی من واقعا نمیفهمم اونایی که در راس کارهستند دیگه چه دشمنیی با این محیط زیست دارن . یعنی مغز به اندازه گنجشک هم نیست ؟ یا به قول این پسر عموی ما آی کیو به اندازه میگوی پخته هم نیست ؟

 
موج سبز