۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعه

قطار بهتر است یا هواپیما

امروز بعد از ظهر رفتم تو خیابون قدم بزنم . همیجوری که داشتم میرفتم از جلوی شرکت رجا (راه آهن) رد شدم. تعطیل بود ولی چراغش روشن بود و میشد جلوی در ورودیش رو دید. یه جمله ای اونجا روی یه پستر به قطع بزرگ نوشته شده بود. گفتم خوب این بیان ارزشمند و باریک بینانه رو برای شما هم بنویسم و همه با هم فیض ببریم :

اگر قرار باشد بین هواپیما و راه آهن یکی را انتخاب کنید ، راه آهن را انتخاب کنید.

مقام معظم رهبری :-)

(یه موقع فکر نکنید جک گفتم ، باور کنید عین عبارت همین بود !!!)

خب از این محل گذشتم و رفتم. رفتم تا رسیدم سر خیابان قائم مقام (هفت تیر) اونجا دیدم یه آقایی رو نقاشی کردن روی دیوار پشت میله های زندان یه قرآن هم تو دستشه و بلند کرده و مثل اینکه داره داد میزنه ، بالای سرش هم این عبارت نوشته بود :

من فرعون مصر را کشتم

اینجا بود که فهمیدم این بابا همین خالد (اسلامبولی) خودمونه. (همونی که انور سادات رئیس جمهور مصر رو ترور کرد) . حالا کاری نداریم. من فقط اون لحظه به یه چیز فکر میکردم که این بابا احمدی نژاد چقدر پر رو بود که چند وقت پیش برداشته بود تو بوق و کرنا کرده بود که : آقا ما میخواییم با مصر ارتباط برقرار کنیم اونها خودشون نمیان جلو. آخه یکی نیست بره برای ابن بابا روشن کنه که مگه مصری ها مغز خر خوردن که بیان با کشوری که عکس تروریست رئیس جمهور کشورشون رو قاب کردن زدن به در دیوار و حتی اسم طرف رو گذاشتن روی یه خیابون پایتخت ، بیان ارتباط برقرار کنن . از کجا معلوم شاید فردا دوباره یکی اومد رئیس جمهور جدیدشون رو ترور کرد و باز ایران عکس طرف رو قاب کرد زد به در رو دیوار. گرچه همین 2-3 هفته پیش در ماجرای غزه که دانشجویان !!!!! در فرودگاه مهر آباد تحصن کرده بودن یه جایزه 1 میلیون دلاری برای ترور حسنی مبارک تعیین کرده بودن. خدا وکیلی کشورهای دنیا حق ندارن ایرانیها رو .... بدونن . ؟!!! .

ولی شما غصه این چیزها رو نخورید، مهم اینه که امروز فهمیدیم که باید قطار رو بر هواپیما ترجیح بدیم.

۱۳۸۷ بهمن ۷, دوشنبه

مهندس!!!

خودم میدونم ، یه مدت زیادی بود که نبودم. خب دلیلش هم این بود که یه 10 روزی هست که مثلا شاغل شدم و یا وقت نمیکردم و یا خسته بودم و حوصله نداشتم که بیام اینجا رو به روز کنم. آره بالاخره بعد از مدتهای زیاد یه جا رفته سر کار. کارش بد نیست ، جاش هم ای بدک نیست. حتما دلتون میخواد بدونید کجا کار میکنم . :-) . نمیگم ، به دلیل مسائل امنیتی. :دی . بگذریم.
من تازه فهمیدم که تو کار هیچ خبری نیست و تمام دنگ و فنگ این شرکتهای بزرگ همش الکیه. مدرک مهندسی رو هم باید گذاشت در کوزه آبش رو بخوری . چون در شرکتهای ایرانی حداقل (حالا خفن ترین جاش رو هم در نظر بگیریم) برای رضای خدا یک محاسبه ساده هم انجام نمیشه (کلا همه کارها سر و تهش رو که بزنی دلال بازیه). شاید باورتون نشه ولی نقشه های طراحی و ساخت حساس ترین قسمتها رو هم همینجوری کتره ای و بصورت شهودی و کیفی (و نه کمی) نقشه رو میدن بره برای ساخت !!! اصلا یه موقع این اشتباه رو نکنید که مثلا درسهای تئوری که خوندید در عمل هم بکار میاد ، ابدا این اشتباه رو نکنید. تو شرکتی که من هستم با این همه عظمتش و کارهای حساسش، رو هم رفته فکر کنم 4 تا ماشین حساب هم پیدا نشه که اونها هم بدون استفاده موندن :-) . شما فقظ کافیه یه نرم افزار نقشه کشی بلد باشین و بلد باشین از 4 تا جدول استاندارد استفاده کنید . در این صورت در اون شرکت و محل کارتون به شما میگن مهندس !!!
گفتم مهندس یاد یکی از مشکلات جدیدم افتادم. بله در این 10 روزی که رفتم سر کار بدجوری به کلمه مهندس حساسیت پیدا کردم. تو این شرکت همه بجز آبدارچی (که اتفاقا بیشتر از همه کار مفید انجام میده) به همدیگه میگن مهندس. شما تصور کنید که در همین بخش کوچیک ما مثلا 10-15 نفر هستن که همشون به هم میگن مهندس. اصلا مثل اینکه هر کسی میاد اینجا اسم شناسنامه ایش دیگه بدردش نمیخوره و اسم همه میشه مهندس!! . تصور کنید یکی میخواد یه بنده خدایی رو صدا بزنه میگه : مهندس ... یهو میبینی 15 نفر برمیگردن نگاه میکنن (آخه همه خودشون رو مهندس میدونن :-) ) حالا مشخص نیست ایشون با کدوم یکی ار این مهندسها کار داشته. خلاصه وضعیت مضحکیه. اصلا من نمیدونم این چه عادت مزخرفیه که ما ایرانیها داریم که اینقدر روی همدیگه لقب میزاریم. مثلا تا یکی دانشگاه قبول میشه تو یه گرایش مهندسی همه بهش میگن مهندس. طرف تازه قبول شده دکتری همه بهش میگن دکتر. مخصوصا من دیدم مردم به مهنس و دکتر نصب دادن به اطرافیانشون خیلی علاقعه دارن. بزارنشون به صفور محل هم میگن مهندس (گرچه به نظر من کار ایشون از کار یه مهندس تو این مملکت خیلی با ارزشتره ) . اتفاقا از همین مهندس و دکتر گفتنهای ما بود که در این جو کسانی مثل "دکتر کردان " رشد کردن و میکنن. من نمیدونم چرا ما فکر میکنیم وقتی به کسی میگیم مهندس داریم بهش احترام میزازیم . آخه مگه مهندس چیه بجز این که یه نوع کارگره ؟ !! آخه شاید طرف اقتصاد خونده باشه ، معلم باشه یا ... چرا چپ و راست به همه میگیم مهندس. من که خودم شخصا حساسیت دارم کسی من رو مهندس صدا بزنه. آخه مگه من خودم اسم و فامیل ندارم . چرا همه فکر میکنن که در محل کار همه باید همدیگه رو مهندس صدا بزنن ؟ آیا این واقعا احترامه . هنوز که من تازه رفتم سر کار یه خورده رودربایستی دارم باهاشون . بزار یه مدت بگذره یه جلسه میزارم باهاشون که توجیحشون کنم که حداقل من رو به اسم کوچیک یا فامیلیم صدا بزنن :-) .
والا به خدا ، چه معنی داره یکی میگه مهندس 15 نفر برمیگردن . حتما این خارجیها رو دیدین (البته من تو فیلم دیدم :-) ) با رئیسشون هم که میخوان حرف بزنن به اسم کوچیک صدا میزنن. اصلا به نظر من اینجوری هم بهتره و هم محترمانه تره .
نه مهندس ؟ ! :-) ;-)

۱۳۸۷ دی ۲۹, یکشنبه

وقتی کاغذ پاره ها با ارزش میشوند

یه سوالی اخیرا برای من مطرح شده و ذهن من رو به خودش مشغول کرده . اونم این قطعنامه ایه که شورای امنیت سازمان ملل میخواد برای صلح بین اسرائیل و فلسطین تصویب کنه و حکومت ایران اینقدر داره خودش رو(گلاب به روتون روم به دیوار) جر میده که این قطعنامه تصویب بشه. حالا سوال من اینه که مگر این شورای امنیت همون شورای امنیت سازمان ملل نیست ، مگر اعضاش کما بیش همون اعضا نیستند ، مگر همین شورای امنیت تا حالا 3 تا قطعنامه بر علیه ایران صادر نکرده که احمدیمژاد به هیچ جاش نگرفته این کاغذ پاره ها رو ؟ مگر احمدینژاد پیش بینی نکرده بود که قطعنامه دان شورای امنیت داره می ترکه ؟ حالا چی شده که این کاغذ پاره ها اینقدر مهم شدن که حکومت ایران و منجمله احمدینژاد داره خودش رو جر میده برای تصویبش من نمیدونم . اصلا مگر از نظر احمدینژاد این قطعنامه ها ضمانت اجرایی دارن یا اصلا اعتباری دارن ؟
اصلا من اعتراض دارم به این حرکت ، چرا باید توان و انرژی دولت مردان ایرانی برای همچین کاغذ پاره هایی که ارزش اجرایی و اعتباری هم ندارند تلف بشه ؟ !!! یکی نیست به احمدینژاد بگه ، ای هلو ای شفتالو ، ای ... خودت رو خسته نکن برای همچین کاغذ پاره های بی ارزشی ، بزار قطعنامه دانشون که پاره شد ، اونوقت خودشون حساب کار دستشون میاد که باید به حرفهای تو که دلسوز همه جهانیان هستی گوش میدادند. عزیز دلم ، ای رئیس جمهور مردمی تو انرژیت رو برای گسترش عدالت در میان ایرانیان و جهانیان نگه دار. محمووود ما منتظر گسترش عدالت تو هستیم ، این کاغذ پاره ها رو ول کن محمود.

۱۳۸۷ دی ۲۷, جمعه

هستم ولی نیستم

این روزها هر کاری میکنم دستم به نوشتن نمیره . یعنی حالش رو ندارم :-)
خب شاید همین امروز یا فردا یا پس فردا برگشتم یه چیزی نوشتم . فعلا همین رو بنویسم شاید یخ دستم باز شد . :-)
موفق و پیروز باشید .

راستی آغاز به کار تلویزیون فارسی بی بی سی رو به عموم ملت شهید پرور و انقلابی تبریک و شاد باش میگم. دیروز برای اولین بار این تلویزیون رو دیدم ، واقعا کارشون حرف نداره. با اینکه 2 روز بود کارشون رو شروع کرده بودند واقعا حرفه ای بودند. کیفیت تصویرش هم فوق العاده است. اینجوری که من فهمیدم صدا و سیمای مهندس (ضرغامی) با راه افتادن این تلویزیون کلی به هراس افتاده . :-)

۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

انسانها وحشی شده اند؛ این هم نشانه اش : غزه

اینجا زمین است. اینجا خاورمیانه است. اینجا سرزمینی است که به آن فلسطین میگویند. این روزها جایی که به آن غزه میگویند را به آتش کشیده اند. غزه این روزها بوی خون میدهد. آتشی که در غزه این روزها زبانه میکشد سرخ تر از هر آتش دیگریست زیرا این آتش با خون کودکان و زنان و مردمان بی دفاع غزه شعله ور شده است. اینجا انسانها که روزی اشرف مخلوقات بوده اند بربریت را از سر گرفته اند. خدایا آیا هنوز هم به آفریده خود افتخار میکنی و او را اشرف مخلوقات مینامی؟ !!! اینجا انسانها به اسم دین و مذهب به جان یکدیگر افتاده اند و جان یکدیگر را میگیرند. خداوندا آیا هنوز هم برای ادیانی که فرستاده ای به دنبال پیروان جدیدی میگردی ؟
اینجا غزه است سمبل وحشیگری انسانها، نماد حقارت انسانها، جایی که کودکان بی گناه با جانشان بهای تعصبات کورکورانه بزرگترهایشان را میپردازند. اینجا کودکان شیرخواره با بمب افکنهای F-16 تکه پاره میشوند. از طرقی گروه مقاومت حماس با موشکهای شبه اسباب بازی خود و بعضا دست ساز ایستاده و آنها را با شوری کودکانه به آن سوی مرزها پرتاب میکند و با همان شور پسربچه های خردسال که وقتی ترقه ای را زیر پای عابری رها میکنند و جیغی از شادی میکشند، فریاد پیروزی سر میدهند، و از طرف دیگر رژیمی تا بن دندان مسلح ایستاده است که البته بازی کودکانه گروه مقاومت حماس رو دعوت به جنگی تمام عیار تلقی میکند. آنجا دیگر رژیمی دیوانه به نام اسرائیل ایستاده است که البته جواب موشک های اسباب بازی را با اسباب با زی دیگری نمیدهد او هواپیماهای F-16 و تانکهای پیشرفته را برای مقابله میفرستد. گرچه آن اسباب بازیها کسی را نکشتند ولی اسرائیل برای اینکه دیوانه گری و وحشیگری را به حد اعلا برساند با تجهیزات پیشرفته خود زن و مرد ، پیر و جوان ، مسلح و غیر مسلح و حتی کودک و ... را با هم تکه تکه میکند.
من نمیدانم این جنگ را چه کسی شروع کرد و واقعا چه گروهی بیشتر مقصر است. البته در دیوانه گری اسرائیل شکی نیست ولی نمیتوانم هم قبول کنم که طرف دیگر از هر تقصیری مبرا باشد. دیگر این چیزها مهم نیست ، حداقل الان مهم نیست. مهم این است که در این لحظه در غزه فاجعه ای آغاز شده است باید هر چه زودتر جلوی آن را گرفت. مردم آنجا از هر رنگ و نژاد و هر قوم و مذهبی که باشند الان دارند قتل عام میشوند، آن هم به بدترین وضع ممکن. فقط میدانم اوضاع وخیم است . چه باید کرد تا مردم این سرزمین بیش از این دچار مصیبت نشوند. نمیدانم چرا کسی به داد آنها نمیرسد. چرا مصر که تنها کشوریست که بجز اسرائیل با غزه مرز مشترک دارد مرزهایش را بری آنها بسته است. وحشتناک است . از همه طرف در محاصره هستند و هیچ راه فراری برایشان باز نگذاشته اند ، آنها فقط محکوم به نابود شدن هستند. نمیدانم گناه آن مردمان بی گناه چیست . شاید کودکان و مردم آن سرزمین از اول محکوم به نابودی بوده اند ...
پی نوشت : برای من تصورش هم وحشتناک است که هواپیماهای دشمن با آن صدای کر کننده شان بمبهای چند صد کیلویی را بر روی خانه مان بریزند ، خانه ای که از مدتها پیش در تاریکی مطلق بسر برده است.
* شاید بد نباشه اینجا رو هم ببینید.
 
موج سبز