۱۳۸۷ خرداد ۹, پنجشنبه

قاعده بازی

به تازگی وارد بازی وبلاگی شده ام که در کامنتهای این پست و این پست و این پست و این پست به راه افتاده است . جالب بحث برای من از آنجا ناشی شده است که شخصی به نام (( طلبه )) بازیی را براه انداخته است به این صورت :
اگر موافق باشيد چيزي شبيه بازي هاي وبلاگي راه بياندازيم ولي در عرصه همين سايت/وبلاگ و حتي المقدور در ذيل همين پست. به اين صورت كه هر يك از ما خودمان را به جاي آقاي خاتمي بگذاريم و بعد بگوييم كه اگر ما جاي ايشان رئيس جمهور بوديم چه مي كرديم.البته هنگام قضاوت كردن موارد ذيل را به طور جدي در نظر بگيريم:
۱. رئيس جمهور يك مملكت هستيم. نه رئيس يك حزب سياسي يا لزوما نماينده يك قشر اجتماعي، مثلا روحانيت.
۲. تنها نيرو و قوه مملكت هم نيستيم بلكه رئيس يكي از قواي سه گانه كشور هستيم كه بر اساس قانون جايگاهش ذيل جايگاه رهبري نظام است.
۳. از طريق كودتا و سرنگوني يك رژيم هم سر كار نيامده ايم. بلكه طي يك روند انتخاباتي ، با نقاط قوت و ضعف خود انتخاب شده ايم.۴. وعده تغيير نظام، مشي مسلحانه، تغيير نظام و ... را هم نداده ايم
۵. گفتمان مان هم گفتمان اصلاح طلبي است.۶
. با طيف هاي مختلف سياسي و اجتماعي. فرهنگي و ديني و ... سر و كار داريم كه هر كدام نيازها و خواسته ها و انتظارات خاص خود را دارند.
۷. از طريق مردمي انتخاب شده ايم كه طيف متنوعي از انگيزه ها را براي راي دادن به ما دارند. انگيزه هايي كه گاه بسيار متضاد است و نمونه هايي از آنها را در اين سايت مي بينيم.
۸. از طريق مردمي انتخاب شده ايم كه داراي روحيات و بافت فرهنگي و شاخصه هاي تاريخي خاص خود هستند . به عنوان مثال بسياري از آنها گمان مي كنند تنها وظيفه آنها دادن يك راي به يك شخص خاص و داشتن توقع ها و انتظارات گوناگون از اوست.
من بطور موردی پرسیدم : اگر شما بجای آقای خاتمی بودید در برابر تحصن نمایندگان در مجلس ششم چه واکنشی نشان می دادید ؟
جواب (( طلبه )) به این سوال این بوده :
در پاسخ می توان گفت با توجه به آن شرط ها و شرایطی که در کامنت دوم گفتم، طبیعتا آقای خاتمی نمی توانست و نمی باید بر خلاف سخن رهبری حرکت کند(توجه داشته باشید که ایشان به قول آقا حمید قواعد بازی را پذیرفته بود و به میدان ریاست جمهوری آمد. لذا نمی توانست خلاف آن عمل کند). بله می شد برنامه ریزی هاو تدبیرهایی را اندیشید که کار به اینجا نکشد یا دست کم اینقدر شدت پیدا نکند.اگر بخواهیم مطلب را به موضوع این یکی دو پست خانم توحید لو پیوند بزنیم باید سوالی که شما مطرح کرده اید را ببریم در قالب آسیب شناسی اصلاحات و اصلاح طلبان. چرا که آنها باید می دانستند که جایگاه نمایندگی در کشور ما چگونه است و چه نسبتی با دیگر قوا دارد.این مطلب همچنین به نوعی نسبت با بی برنامگی کسانی دارد که سردمدار اصلاحات بودند.
و اما جواب من به ایشان :
به (( طلبه ))
گفته ای که : " در پاسخ می توان گفت با توجه به آن شرط ها و شرایطی که در کامنت دوم گفتم، طبیعتا آقای خاتمی نمی توانست و نمی باید بر خلاف سخن رهبری حرکت کند(توجه داشته باشید که ایشان به قول آقا حمید قواعد بازی را پذیرفته بود و به میدان ریاست جمهوری آمد. لذا نمی توانست خلاف آن عمل کند) "
اتفاقا آقای خاتمی هم همین کار را کرد و طبق نظر رهبری عمل کرد هیچ کس هم منکر این نیست که آقای خاتمی کار دیگری کرده باشد . ولی موضوع بحث ما این بود که اگر هر یک از ما بجای آقای خاتمی بودیم چه کار دیگری می توانستیم انجام دهیم . اینجور که شما گفتید مثل اینکه آقای خاتمی خود در اینجا عملی را از روی اراده خود انجام نداده است و تنها نظر رهبری را اجرا کرده است ، پس با این حساب چه تفاوتی می کند که من بجای آقای خاتمی باشم یا شما یا هر کس دیگری ؟ !!!
به این ترتیب فکر می کنم شما با این حرفتان دقیقا حرف ((حمید )) را در چند کامنت قبل را تایید می کنید که گفته بود : " همچین رییس جمهوری مترسک هست و نمیتواند کاری پیش ببرد با وجود یک دیکتاتور مانند ولایت مستبده فقیه . پس این بازی مضحک هست.و از بیخ باطل است. ". میبینید که (( حمید )) هم همین حرف را می زند. آیا به نظر شما قواعد این بازی که شما می گویید خاتمی آن را پذیرفته بود ، قوانینی عادلانه است که هر کس در این مسند بود باید از آنها اطاعت کند ؟ واقعا این با کدام عدالت جور در میآید که در حساسترین مواقع بازی (لازم هم نیست زیاد حساس باشه در بقیه جاها هم همینطوره ولی نه به این صورت مستقیم – بطور غیر مستقیم ) ریسجمهور منتخب 22 میلیون نفر از مردم از خود اراده ای نداشته باشد و از همان اول قاعده ای را قبول کند که بر طبق آن میلیونها رای مردمی که به ریسجمهور (به قول شما مردمی) رای میدهند به یک رای (( رهبر )) نیارزد ؟!!!!
حال مردم به کدامین قانون باید چنگ بزنند تا ذره ای از حقشان را بستانند ؟ فانونی که ، قانون اساسیش حکم حکومتی رهبر را فرای میلیونها رای مردم میبیند ؟ !!!
آبا این این رهبر چه میداند که میلیونها مردم از مردو زن ، عامی و تحصیلکرده و روشنفکر نمیدانند ولی او میداند ؟ چه سریست که حتی مردمی که به این قانون بی قاعده تن داده اند حتی نباید بدانند که رهبرشان (بالفرض محال که همه این رهبر را قبول داشته باشند) به چه فکر می کند و چه مصلحتی را برای مردم و نظام در نظر گرفته که چنین می کند ؟ !!!! قاعده بازیی که شما از آن می گویید به این میماند که دو تیم فوتبال با هم بازی کنند با این قاعده پذیرفته شده بین طرفین که اگر مثلا تیم الف از تیم ب در نتیجه جلو بود تیم ب این حق را داشته باشد تا بدون مزاحمت تیم الف به تعدادی گل به تیم الف بزند که نتیجه بازی به نفع تیم ب تغییر کند. اگر هم تیمی این قاعده بازی را قبول نکند خودبخود از گردونه مسابقات حذف میشود. خب در اینجا ظاهرا تیمها با هم رقابت سختی را دارند ولی در نهایت هر کسی که کمترین بهره را از ضریب هوشی برده باشد میداند که در نهایت این تیم ب برنده تمام بازیها خواهد بود و قهرمانی از آن اوست .
(( طلبه )) جان قبول کن که قاعده بازی از بیخ و بن غلط است و ناعادلانه و انتظاری که مردم از آقای خاتمی داشتند این بود که حداقل یک بار هم که شده از موضعی که توسط 22 میلیون نفر به او تنفیض شده بود از حق آنها دفاع کند . مسلما این احقاق حق شوریدن بر علیه رهبری را میطلبید و نه آقای خاتمی هر کس دیگری هم بعد از ایشان نه با 22 میلیون رای بلکه با 44 میلیون رای هم وارد این بازی شود بدون اینکه جسارت شکستن قاعده بازی را داشته باشد ، وضع همین است که بوده و خواهد بود .
(من اگر جای آقای خاتمی بودم تقدس امر رهبری را می شکستم و به رای مردم احترام میگذاشتم. به همین سادگی . )
البته بقیه هم جوابهایی دادند که میتوانید در کامنت دانی پستهای گفته شده در بالا ببینید .
قضاوت با شما

۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

به بهانه سالروز آزادسازی خرمشهر

به جهمنم که آبادان و خرمشهر بعد از بیست سال از اتمام جنگ هنوز آب ندارند بخورند , به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ شهرشون خرابه , به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ کار بازسازیشون هنوز شروع نشده , به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ کار پیدا نمیشه در شهرشون , به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ حداقل های یک زندگی ساده در این شهر دیده نمیشه ، به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ فقر در این شهر بیداد می کنه ، به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ بهداشت درست و حسابی ندارند ، به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ جزیره رفاه دولت هاشمی محقق نشده ، به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ وعده حل مشكلات بيكاري و فقر و نتايج مثبت منطقه آزاد دولت خاتمي و وعده‌هاي دولت احمدي‌نژاد هنوز محقق نشده ، به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ مجبورند نوسان شديد برق و خريد آب بشكه‌اي را تحمل كنند و افت تحصيلي فرزندانشان را شاهد باشند ، به جهنم که بعد از بیست سال از اتمام جنگ این مردم هنوز زنده هستند (مشکل خودشونه که زنده هستند ) .
مهم اینه که قلب مقام رهبری به درد نیاد ، مهم اینه که کسی به ایشون نگه بالای چشمتان ابرو فدایت شوم شهری به نام خرمشهر بعد از جنگ بر جای مانده وبال گردن ما و مشکلاتی دارد . آیا نمی دانید قلب ایشان از لطیف ترین قلوب عالم است و با شنیدن این حرفها به درد میآید ؟ !!!
ما را همین بس که سالی به سالی بگوییم و با هم بخانیم و اشکها بریزیم که :
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته / خون یارانت پر ثمر گشته / آه و واویلا / کو جهان آرا / نور چشمان تر ما

ما را همین بس که سالی به سالی عمو پورنگ به شهر خون و قیام برود و دشداشه ای به تن کند از قهرمانی ان روز مردانی برای کودکان این مرز بوم بگوید که حقیقتا آن روزها دلیرانه خرمشهر را آزاد کردند .
کجایید ای شهیدان خدایی ، کجایید که ببینید این مردمان نامردم شهری را که شما به بهای قطره قطره های خونتان تحویلشان دادید ، هنوز دست نخورده باقی گذاشته اند. گویی اینان خرمشهر را به مثابه یک اثر باستانی می خواهند . کو "جهان آرا " که ببیند چه به روز مردم جنگزده خرمشهر می آورند . نمی دانم تویه خبرنگاری که سالی یک بار به عنوان ماموریتی ویژه برای تهیه گزارشی از خرمشهر اعزام می شوی وقتی به این شهر میرسی از همان آبی مینوشی که مردم آنجا مینوشند یا بطریهای آب معدنی را همراه خود برده ای تا مبادا به عفونتی چیزی دچار شوی . وای بر تو اگر از آن آب نوشیده ای و خبرش را به تمامی دنیا نفرستاده باشی .
البته درکت میکنم ، تو وظیفه داری قلب مقام عظمای ولایت را به درد نیاوری .
البته مسولوین هر از چند گاهی به این منطقه سر میزنند و در گفتگوهایی کاملا صمیمانه با تک تک مردم این دیار به تک تک آنها قولهای مساعدی برای رسیدگی به مشکلشون میدن . و چه بهتر از یک قول مساعد و یک گفتگوی کاملا صمیمانه . در کجای دنیا چنین گفتگوهای صمیمانه ای بین مسولین مملکتی و مردم عادی کوچه و خیابان (انسانهای بی ارزش ) رخ میدهد . به قول مقام عظمای ولایت " این مردم برای ما نعمتند ، این مردم ولی نعمتان ما هستند " . ولی هنوز کارشناسان نتونستند پی به سخنان باریک بینانه و ظریف ایشون ببرند که منظور ایشون کدوم مردم هستند .


" مردم خرمشهر مي‌گويند: ما درخواست اضافي از دولت‌هايي كه آمدند و رفتند و دولت كنوني نداريم، تنها مي‌خواهيم خرمشهر پيش از جنگ را به ما تحويل بدهند. آنان مي‌پرسند: آيا پس از گذشت بيست سال از بازسازي، باور اين مطلب آسان است كه خانه‌هايشان حتي پلاك هم نداشته باشد و مسئولان از عهده كنترل يك خيابان و حل بهداشت يك بازار و يك محله برنيايند؟!آنان مي‌گويند، خرمشهر تنها اسير شعارهاي مسئولان شده و بهانه‌اي براي پر كردن اوقات پشت تريبون آنها و نگاه ويژه پيش از آن‌كه رنگ واقعيت به خود بگيرد يك شعار دهان‌پركن است. براي همين برخي از مردم اين شهر، ماندن در شهر را جايز ندانسته و زادگاه خود را ترك و در جستجوي زندگي بهتر به شهرهاي ديگر كشور كوچ كرده‌اند. " (تابناک 2/3/87)

ما را همین بس که سالی یک روز در تمام 7-8 کانال سیمای جمهوری اسلامی به مدت 24 ساعت برای ما بخوانند :

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته / خون یارانت پر ثمر گشته / آه و واویلا / کو جهان آرا / نور چشمان تر ما

فیلم

۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

متهمان قتل زهرا بنی یعقوب آزادند

امروز رفته بودم دانشگاه در خبر نامه دانشگاه مطلبی رو دیدم که، فکر کردم خوبه اینجا بزارم همه بخونن :


دادگستری همدان پس از دو ماه که از صدور دستور دیوانعالی کشور برای انتقال پرونده دکتر زهرا بنی یعقوب به تهران می گذرد ، همچنان از ارسال پرونده خودداری می کند . ابوالقاسم بنی یعقوب پدر دکتر زهرا در گفت و گو با کانون زنان ایران با استناد به کپی نامه شعبه بیستم دیوانعالی کشور که دردست داشت ، گفت : " نام دیوانعالی کشور با شماره 20671 در تاریخ پانزدهم اسفتدماه سال گذشته صادر شده است اما پس از دو ماه همچنان مسوولان دادگستری همدان از وجود چنین نامه ای اظهار بی اطلاعی و از انتقال پرونده به تهران امتناع می کنن " . یکی از قاضی های دادگستری همدان در پاسخ به پیگیری های مکرر پدر زهرا بنی یعقوب برای انتقال پرونده دخترش به دادگستری تهران گفت است : " چرا قصد انتقال پرونده را به تهران دارید ؟ شما به اتفاق وکلایتان بیایید همین جا با حضور بسیجیها ماموران امر به معروف و متهمان به قتل مذاکره می کنیم تا موضوع حل و فصل شود " . پدر زهرا می گوید : مسوولان دادگستری همدان بگونه ای درباره حل و فصل این پرونده و صلح و سازش ما با متهمان سخن می گویند که انگار موضوع ، یک دعوای کوچک شخصی است " . زهرا بنی یعقوب 27 ساله ، متولد و ساکن تهران ، رتبه 26 کنکور سراسری دشته پزشکی و فاذغ التحصیل دانشکده پزشکی تهران در سال 1385 ، که در حال انجام داوطلبانه طرح خدمات پزشکی برای مناطق محروم کشور بوده است ، روز جمعه مورخ 20/7/1386 ساعت 10 صبح در محوطه پارک همدان به همراه نامزد خود توسط ماموران ستاد امر به معروف به دلیل نامشخص بودن وضعیت تاهل ، به ستاد منکرات انتقال میابند و پس از 48 ساعت بازداشت ، ماموران با جسم بی جان وی در راهروی بازداشتگاه مواجه می شوند . از طرف ماموران ستاد علت مرگ خودکشی اعلام می شود . اما وجود تناقضات موجود در اظهارات مسوولان ذیربط و اقدامات ماموران ستاد به همراه وجود روابط غیر منطقی در شکل گیری حادثه احتمال وقوع قتل جدی است . به گفته پدر دکتر زهرا ، هیچ کدان از متهمان قتل دخترش در زندان نیستند و هر کدام با وثیقه های سبک یکی - دو میلیون تومانی آزادند. خانواده دکتر زهرا با این اعتقاد که روابط شخصی متهمان در همدان با مسوولان قضایی این شهر بر روند پیگیری پرونده فرزندشان تاثیر نامطلوب خواهد داشت ، خواهان انتقال این پرونده به تهران شده اند .

در همین ارتیاط :
درخواست نبش قبر زهرا بنی یعقوب

برادر زهرا بنی یعقوب: خودکشی را باور نمی کنیم

آیا ریاست قوه قضاییه از این پرونده خبر دارند ؟
آیا رهبر معظم انقلاب از این حادثه بی خبرند ؟ یا خبر دارند و خود را به بی خبری می زنند ؟ یا شاید واقعا جان یک انسان چندان ارزشی نداشته باشد .
فرازی از سخنان رهبر انقلاب در مورد
عدالت
عدالت 2

نمردیم و فهمیدیم عدالت یعنی چی

یه فیلتر شکن بسیار خوب بنام Ultrasurf رو میتونید از اینجا دانلود کنید .

۱۳۸۷ خرداد ۱, چهارشنبه

بدون عنوان

سلام
این روزها خیلی سرم شلوغه اصلا وقت نمی کنم بیام اینجا. باور کنید یه عالمه چیز دارم برای نوشتن ، ولی افسوس که وقت ندارم :-(
حالا هم برای خالی نبودن عریضه یکی دو تا لینک جالب پیدا کردم که میذارم اینجا. ( برداشت آزاد ) :-)
جماعت خواب (بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی) D-:

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

منم Feed Burner دارم

مفتخر است به عرض ملت همیشه در صحنه هسته ای برساند که Feedburner اینجانب آماده ارائه هر گونه خدمات به شما هم هموطنان عزیز می باشد . خواهشمند است برای بهره مند شدن از این خدمات متنوع در کوتاه ترین زمان ممکن در Feedburner اینجانب ثبت نام کنید . لازم به ذکر است ظرفیت محدود میباشد و اولویت با کسانی است که زودتر اقدام به به ثبت نام کنند . :-)
لطفا بری تکمیل ثبت نام و شرکت در قرعه کشی به این
آدرس http://feeds.feedburner.com/mr-hzf برید و ثبت نام کنید . در ضمن میتونید روی همین آیکون نارنجی رنگ که در گوشه سمت راست بالا میبیند هم کلیک کنید. همون کار رو میکنه.
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم . :-)
در ضمن توصیه می کنم که
Gogle reader تون رو هم تکمیل کنید البته لازمش داشتن یه آی دی Gmail است . این مورد Google reader شدیدا توصیه میشه که خیلی سودمنده . ولی از همه مهمتر و سودمندتر رفتن به این آدرس http://feeds.feedburner.com/mr-hzf و تکمیل ثبت نامتون است.

امشب اصلا وقت ندارنم براتون توضیح بدم بیشتر از این . آخه خیر سرم فردا صبح امتحان دکترا دارم ( چقدر هم خوندم حالا ، حتما هم قبول میشم ).
در مورد Feed burner میتونید
اینجا بخونید .
اگر هم مثل من حوصله خوندن انگلیسی رو ندارید میتونید از
اینجا بخونید .

راستی امروز آقای احمدینژاد مردم رو از یک اشتباه بزرگ نجات داد و مردم فهمیدن که
وضعیتشون از قبل بهتر شده.

آآآآخ داشت یادم میرفت ، حتما به این آدس برید
http://feeds.feedburner.com/mr-hzf بعدا بهنون میگم چیه .

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

چه باید بشود تا احمدینژاد استیضاح بشود ؟ !!!

در تاریخ " دوشنبه 28 مه 2007 - 07 خرداد 1386 " بخش فارسی خبرگزاری بی بی سی خبر داد که " وزیر ژاپنی 'خودکشی کرد' " . آدم وقتی یه همچین خبری رو میشنوه کنجکاو میشه بره ببینه چه اتفاقی افتاده که وزیر کشاورزی ژاپن خودکشی کرده . ممکنه فکر کنین که لابد یه گندی زده که باعث شده تمام محصولات کشاورزی ژاپن در طی سال جاری نابود شده و یا خشک بشه یا اینکه خود ایشون شبانه رفته تمام مزارع ژاپن رو آتیش زده و یا شاید به تمام کشاوزهای ژاپنی تجاوز کرده که از فرط خجالت رفته خودکشی کرده . !!!
وقتی که میری خبر رو میخونی میبینی که ای بابا اصلااز این خبرها نبوده ، فقط یه رسوایی مالی ساده بوده. اونم به این دلیل :
" وزیر کشاورزی ژاپن در چند ماه گذشته با اتهام فساد مالی مواجه بود چون برای یک دفتر کار، که همه هزینه های آن توسط دولت پرداخت می شده است، بالغ بر 230 هزار دلار هزینه دریافت کرده بود.
وی همچنین از یک تاجر ژاپنی که به خاطر تخلفات مالی تحت پیگرد قانونی بوده، کمک مالی دریافت کرده بوده است.
"
آخه آدم به اینا چی بگه . کسی هم میره بخاطر دریافت 230 هزار دلار ناقابل خودکشی کنه. من نمیدونم اینا خجالت نمیکشن به خاطر یه همچین مبلغ ناچیزی وزیر رو میکشن مجلس ماخذش می کنن. من الان چندتا دلیل محکم میارم برای روح این آقای وزیر که کاری که کرده اشتباه بوده و ایشون هیچ عمل خلافی مرتکب نشدن ؛
مثلا همین احمدی نژاد خودمون رو ببینید ماشاالله میلیارد میلیارد جابجا میکنه هیچ اتفاقی هم نمیافته هیچ هر روز اقتصاد ایران شکوفا تر هم میشه . مثلا همین تازگیها 2 میلیارد دلار از صندوق درخیره ارزی برداشت کرده ( البته میدونید که ارث پدرشه اختیارش رو داره - برمنکرش ... ) بدون مجوز مجلس و هیچ اتفاق خاصی هم نمیافته . ( البته بگم که این براشت فقط جهت رفاه حال مردم بوده و بس ) خب 2 میلیارد دلار هم که چیزی نیست . مجلس هم دیگه نباید دیگه اینقدر مته به خشخاش بزاره . ریسجمهور اختیار مال پدرش که از طریق قاونی 3 سال پیش بهش ارث رسید رو نداشته باشه پس دیگه چه اختیاری براش میمونه .
اصلا بعصی مواقع هست آدم دلش می خواد که از دست این نماینده های مجلس سرش رو به یه جایی بکوبه . بعنوان مثال این نطق پیش از دستور امروز محمدرضا تابش، رئيس فراكسيون اقليت مجلس بخونید . هر چی که از دهنش در میاد به ریسجمهور مردمی میگه . در جایی از صحبتهاش وقاحت رو به نهایت میرسونه و با دشمنان اسلام و نظام هم صدا میشه و میگه " براساس محاسبات انجام شده عايدي كشور در سالهاي 84 و 85 و 86 از محل فروش نفت و گاز و ميعانات گازي حدود دويست ميليارد دلار بوده است، بنابه گزارشهاي رئيس جمهور محترم هنگام تقديم لوايح بودجه ظرف سه سال گذشته منابع ارزي خرج شده توسط دولت هشتاد و پنج ميليارد دلار عنوان شده است .مجلس و منتقدين دولت رقم خرج كرد دولت طي سالهاي 84 و 85 و 86 را حدود صد و پنجاه ميليارد دلار مي‌دانند. حق طبيعي مجلس و مردم است تا از ريز هزينه‌هاي دولت آگاهي يابند و توضيح داده شود مابه‌التفاوت رقم هشتاد و پنج ميليارد دلار تا دويست ميليارد دلار و يا صد و پنجاه ميليارد دلار تا دويست ميليارد دلار از كجا ناشي مي‌شود؟ "
آخه یکی نیست بگه به تو چه که 50-60 میلیارد دلارکجا رفته . مگه پول تو و من بوده که براش حرص بخوریم . مال خودش بوده هر جور که صلاح بدونه خرجش می کنه . اصلا رفته برای پسرش عروسی گرفته به تو چه . آخه ریسجمهور که نمبتونه هر روز پاشه بیاد مجلس به سوالهای بچگانه تو و امثال تو جواب بده . البته آقای احمدینژاد هم بیکار ننشسته و با یک حرکت زیرکانه و تیزهوشانه راه هر انتقادی رو بسته . من به داشتن همچین ریسجمهوری افتخار میکنم شما چطور ؟ !
ما باید به این ریسجمهور اعتماد کامل داشته باشم . صبح تا نصفه های شب میشینه مشکلات مردم رو حل میکنه و مفسدین اقتصادی رو رسوا میکنه .نرخ سود بانکی رو با کار شبانه روزی و به تنهایی تعیین میکنه . من فکر میکنم اینطور فحاشی ها فقط نتیجه آزادی بیش از حد در جامعه است که هر کسی بلند میشه در رسانه ها و تریبونهایی که در اختیار داره علیه دولت خدمگزار مردمی شایعه پراکنی میکنه .
من واقعا در عجبم که چرا دیگه بعضی از روحانیون شناخته شده عزیز به صفوف دشمن پیوستن و خواستار استیضاح ریسجمهور شدن . مگر غیر از این است که دولت مردمی احمدیژاد تحت نظارت کامل امام زمان اداره میشه و ایشون فقط در جایی این حقیقت ناب رو فاش کردند . من فکر میکنم ریسجمهور نباید تمام حقایق حکومت داری اسلامی رو برای عموم مردم فاش کنند چرا که ممکن است کوردلانی پیدا شوند و این حقایق را انکار کنند.
من فکر میکنم با آوردن همین چندتا دلیل روح قرین رحمت شده اون وزیر ژاپنی قانع شده باشه که کاری که انجام داده اصلا فساد مالی نبوده و اشتباه کرده که خودش رو مسنحق مجازات دونسته . احمدینژاد رو بینید ماشاالله هر روز سر حالتر و راسختر در انجام وظیفه برای مردم . من واقعا روح بلند ریسجمهور و سعه صدر ایشون رو در مواجهه با این جاهلان ستایش می کنم .
**************************************
امروز یه شیر پاک خورده ای یه مطلب نوشته بود به این عنوان : چرا کشورمان چنين جرم خيز شده است؟ . از اول تا آخرش که داشتم می خوندم داشتم به این فکر می کردم که یعنی رئیس قوه قضایینه - جناب شاهرودی - تز این چیزها اطلاع نداره ؟
به نظر من دو حالت بیشتر متصور نیست : 1 - این آقای رئیس این چیزها رو میدونه و اهمیت نمیده که در این صورت ظالمی بیش نیست و صلاحیت این مقام رو به هیچ عنوان نداره . 2 - یا نمیدونه که این عذر بدتر از گناه است و باز هم لیاقت این پست رو نداره .
البته می دونیم که عوض کردن رئیس این قوه فقط از دست رهبری بر میاد ، پس رهبری هم یا این وضعیت رو میدونه و یا نمیدونه و به همون دلایل بالا ایشون هم لیاقت رهبری رو ندارن .
کلا در کشور ما سر هر چیزی رو که بگیریم میرسیم به یه نقطه و اون مقام عظمای ولایت است . از ریسجمهور بگیر تا قوه قضائیه تا مجلس . ولی خب هممون میدونیم که یکی از گناهان کبیره انتقاد از رهبر معظم انقلاب و پیشوای مسلمین عالم است . به همین خاطر مجبوریم خودمون رو با انتقاد الکی و بی فایده از رئیس این قوه و اون قوه و گیر دادن به این و اون گرم کنیم تا هم کاری کرده باشیم و هم سرگرم شده باشیم . هممون هم میدونیم هیچ فایده ای نداره . رهبری هم اون بالا نشسته به هممون میخنده . خب البته حق هم داره .
واقعا تا حالا شده از خودمون بپرسیم که چرا هر طیفی چه اصلاح طلب چه اصول گرا بیاد سر کار هیچی عوض نمیشه ؟ ؟!!!

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

من از ظالم متنفرم !!!!

اول بگم که پیش نیاز مطلب زیر خوندن این مطلب از زهرا است :
آیا فکر می کنید که پولی که میره برای حزب الله و حماس از طرف ایران صرف چی میشه ؟ آیا صرف رفاه آسایش مردمان اون مناطق میشه ؟ آیا صرف آبادانی و بازسازی اون سرزمینها میشه ؟
من فکر نمی کنم . چون این پولها فقط صرف خرید سلاح و ابزار جنگی میشه ، که حزب الله و حماس باز هم بتونن با قدرت بیشتری جلوی دشمنی که در واقع دشمن ایرانه بجنگند . جنگ هم که حتما میدونید یعنی چی . یعنی آوارگی مصیبت و بدبختی و . . .
خب همتون هم می دونید که این جنگ کجا در جریانه . مطمئنا در مرزههای ایران و در نزدیکی مرزهای ایران نیست . آره در مرزهای لبنان و فلسطن در جریانه .
خب پس نتیجه اینکه تمام مصیبتها و بدبختی و هزارتا بلای دیگه میمونه برای مردم مظلوم فلسطین که اسیر شهوات و خودخواهیهای دو گروه حماس و حزب الله و دولت جمهوری اسلامی شدن . راستی اون جنگ 33 روزه اخیر لبنان و اسرائیل ، بخاطر اسیر کردن احمقانه یک سرباز اسرائیلی ارزش اینهمه کشته و زخمی و اینهمه خرابی و ویرانی برای لبنان رو داشت ؟ آیا به این نمیگن خیانت حزب الله به مردم لبنان ؟

زهرا خانم تو که اینهمه سنگ طرفداری از حزب الله و حماس رو به سینه میزنی چرا بجای پول دادن خودت نمیری اونجا براشون بجنگی ؟ آیا میدونی این پولی که جمهوری اسلامی داره به اینا مبده تومن به تومنش خیانت به ملت ایران و فلسطین و لبنان است ؟ آیا با این پولهای کلان (150 میلیارد دلار برای بازسازی لبنان - که مطمئنا هدف اصلی بازسازی نیست ) تا حالا اوضاع ذره ای به نفع مردم فلسطین و لبنان عوض شده ؟
آیا کورسویی از اتمام این جنگ خانمانسوز 60 ساله میبینید ؟ مطمئنم که همه شماهایی که این حرف رو میزنید هیچ تصوری از جنگ ندارید . هر چی که اطلاغات از جنگ دارید یا از تو فیلمها دارید یا از کارتونها یا بازیهای کامپیوتری . میدونید وسط خونتون یه خمپاره بخوره یعنی چی ؟ نه نمیدونی چون تو الان نشستی پشت رایانت ( کامپیوترت ) و رگ گردنت قلمبه شده که آره من از اسرائیل متنفرم !!!!!!!!!!!

زهرا خانم و شماهایی که اینهمه طرفدار آتش افروزی بین اسرائیل و حزب الله و .. هستید آیا میتونبد تصور کنید یه نفر در یک وضعیت جنگی به دنیا بیاد و تمام عمرش رو تا سن 60 سالگی هنوز در همون وضعیت جنگی سپری کنه . میتونید تصور کنید ؟ اصلا آخر این قضیه چیه ؟ تا کی آخه تا کی این جنگ ادامه داره ؟ تا چند سال دیگه ؟ آهای شماهایی که اینقدر از اسرائیل متنفرید چرا خودتون بر نمیدارید برید اونجا در کنار برادران و خواهران حزب الله بر علیه اسرائیل بجنگبد ؟ مگه شماها فریاد برادر مسلمانتون رو نمیشنوید ؟ پس زود باشید که داره دیر میشه .

اشکال نداره تو متنفر باش ، پولهای مردم رو جمع کن بفرست برای هم کیشانت تا اونا بجنگن و فردا شب که اخبار گوش میکنی اعلام کنه که " محمد یاسر ... " در درگیری با نیروهای رژیم صهیونیستی به شهادت رسید و تو باز هم از اسرائیل متنفر باش و باز هم . . .

من واقعا نمی دونم کدوم یکی از اینها خونخوارتر و ظالمانتره ؟
1 - جمهوری اسلامی ایران 2 – حزب الله لبنان 3 - حماس 4 – اسرائیل

در انتها باید بگم که سران حکومت اسرائیل هم دقیقا به همون اندازه افراطی مذهبی هستند که سران حکومت جمهوری اسلامی هستند . اگر بنا به استفاده واژه تنفر باشه (که البته به نظر من ناشی از احساسات محضه ) این کلمه شایسته هر دو نوع حکومت است .
پی نوشت کمی تا قسمتی با ربط :
در ارتباط با کمک 3 میلیارد تومنی شهرداری تهران به حزب الله لبنان دو تا مطلب جالب پیدا کردم گفتم بد نیست شما هم بخونید .
لازم به توضیح اضافه من نیست، هر دو مطلب خود گویا هستند .
و جواب هزاران نقطه به ایشون

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۱, شنبه

طرفدار جدید مطبوعات !!!!!!

به به ، میبینم که طرفداران آزادی مطبوعات داره هر روز زیاد دو زیاد تر میشه . حدس بزنید ایندفعه کی پرچم رو بلند کرده .
زیاد به خودتون فشار نیارید . چون نمی تونید بگید . خودم می گم . آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه دیروز ( 20/2/87)

مملکت جالبی داریم . همین آقایونی که الان اومدن شعار آزادی مطبوعات رو سر میدن زمانی که خودشون در راس قدرت بودند به بدترین وجه ممکن جلوی مطبوعات رو می گرفتن . خب الان چی شده که یهو اومدن طرفدار آزادی مطبوعات شدن ؟ اتفاق خاصی افتاده آقای هاشمی ؟ منافعتون به خطر افتاده خدای نکرده ؟ مطمئن باشید همین آقای هاشمی که اگر دوباره در راس قدرت قرار بگیره دوباره به همان شیوه سابق با مطبوعات برخورد می کنه . آقای هاشمی شما اون موقع که باید عمل می کردی نکردی حالا دیگه حرف زدن چه فایده ای داره . اگر می تونی عمل کنی بفرما ... .

توجه شما رو به فرازی از سخنان ایشون جلب می منم :
" وي با بيان اين كه در قانون اساسي به شدت با سانسور مخالفت و به آزادي مطبوعات توجه ويژه‌ شده، همچنين تاكيد شده كه در رسيدگي به تخلف مطبوعات بايد مسير و حركت عادلانه‌اي را در پيش گرفت، گفت: مطبوعات ما در حال حاضر با آن چه در قانون اساسي آمده فاصله دارند و بايد نيرومندتر و صحيح‌تر، مسوولانه‌تر و بالنده‌تر با مسائل واقعي جامعه برخورد كنند."
با توجه به سخنان ایشون میشه اینجوری نتیجه گرفت که در زمان ریاست جمهوری خودشون قانون اساسی در کشور وجود نداشته یا شاید هم ایشون از وجود همچین قانونی بی اطلاع بودند . !!!!!!!!!!!!!
یک احتمال دیگه ای هم که وجود داره اینه که شاید ریاست جمهوری و رهبری و قوه قضاییه و وزارت خانه ها و .... در کشور ما قانون اساسی جداگانه ای دارند که با قانون اساسی که برای مردم عادی نوشته شده و در دسترس عموم هست کاملا متفاوت . اگر دفت کرده باشین احمدی نژاد هم تا قبل از ریاست جمهوری که یک فرد عادی در جامعه محسوب میشد یه حر فهای دیگه ای رو بر طبق قانون اساسی میزد ولی به محض تحویل پست ریاست جمهوری به ایشون بالکل کن فیکون شد . !!!!!!!!

بله البته ، اصولا، مرگ خوبه ولی برای همسایه .

البته به نطر من باز هم جای شکرش باقیه که حداقل آقای هاشمی تا قبل از اینکه پاشون به اون دنیا برسه به یه همچین نتیجه ای رسیدن . البته امیدوارم ایشون از ته قلب این حرف رو زده باشه و واقعا بهش اعتقاد داشته باشه ( من زیاد نیستم مگر اینکه با یه حرکت عملی همراه باشه ) .

کلا ریاست جمهوری در ایران 8 سال دوره کار آموزی داره و تازه بعد از 8 سال که طرف یه چیزای داره یاد میگیره متاسفانه دیگه نمیذارن که باشه و بعدش طرف از اون بالا که اومد پایین و در کنار مردم و هم اندازه اونا شد ( البته نه دقیقا کنار مردم و نه دقیقا هم اندازه اونا ) تازه میقهمه که اه ه ه ه ... چه گندی زده . و در اینجاست که دوباره شروع میکنه به سخنرانی که ، بله ، اگر من دوباره برم اون بالا چه میکنم و چه میکنم و .... . مردم هم حالاست که ... :-))

به همین زودی منتظر باشید که آقای احمدینژاد هم وقتی از قدرت کنار رفت طرفدار پرو پاقرص مطبوعات بشه و چه سخنرانیهای در وصف آزادی مطبوعات انجام بده که هر کسی ندونه فکر کنه اولین کسی که شعار آزادی مطبوعات رو در تاریخ سر داده آقای احمدینژاد بوده .



پی نوشت های بی ربط :


پ ن 1: اینم یه لینک جالب از رهبر معظم انقلاب ، ببینید و لذت ببرید . در باب آزادی دانشجویان ، واقعا شما ملت دانشجو دیگه چی می خوایین ؟

پ ن 2 : حتما از اون 3 میلیارد تومنی که شهرداری تهران برای هموطنان لبنانی ما فرستاده خبر دارین . خوبه منبع خرج کردنشون رو هم بدونید :



اینم بقیه عکسهای کشور دوست و برادر مسلمان ، لبنان : http://www.libanmall.com/fredd1.htm

پ ن 3 : اینم ملت همیشه در صحنه هسته ای خودمون . البته میدونید که 3 میلیارد تومن پولی نیست که بشه به اینا کمک کرد . طبق آخرین اخبار یکی از مسئولین مملکتی دولت خدمتگذار مردمی در بازدیدی صمیمانه و در طی گفتگویی صمیمانه تر با این هموطنان قول رسیدگی دادند و گفتند " انشاالله " درست می شود :








۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

چگونه من وبلاگ نویس شدم

به نام خدا ، او که نامش آرامش بخش دلهاست
سلام به همگی
این اولین پست من در این وبلاگ هست . اصلا خودم هم نمی دونم چجوری شد که اومدم اینجا و این وبلاگ رو درست کردم . راستش من هیچوقت فکر نمیکردم که یه روزی این کار رو بکنم . ولی خب اینم برای خودش یه ماجرایی داره . من یه چند وقت بود که علاقه وافری پیدا کرده بودم به خوندن وبلاگ این و اون . خلاصه وارد یه وبلاگ میشدم باید از اول تا آخرش رو می خوندم ( البته اگر ازش خوشم میومد ) حتی کار به جایی میرسید که آرشیو بعضیهاشون رو هم میرفتم می خوندم . نمی دونم چی بود ولی هر چی که بود یه حس کنجکاوی در من بوجود که می خواستم بدونم اینی که این وبلاگ رو نوشته چجور آدمیه و چجوری فکر میکنه . برام هم فرقی نمیکرد چجور چیزی نوشته باشه . حالا هر چیزی ممکن بود توجه من رو به خودش جلب کنه . سیاسی ، اجتماعی ، طنز ، خاطرات فردی ، بعضی مواقع هم خب رمی خوردم به موارد س.ک.سی و .... و البته که اونم می خوندم . اصلا هم برام مهم نیست در مورد من چی فکر می کنید به نظر من وبلاگهایی هم که به مقوله مهم پورن می پردازن مبتونن هم جالب باشند و هم شاید کمی تا قسمتی آموزشی . ( راستی ، راست میگن که اگر س.ک.س رو اینجوری بنویسیم فیلتر نمیشیم ؟!!!!!!!! اگر اینجوریه که باید بگم رباطهای فیلتر کن مخابرات خیلی احمق هستند . ) خلاصه داشتم می گفتم همینجوری که من در این دنیای وبلاگی می چرخیدم بعضیهاشون رو من با دقت بیشتری دنبال میکردم و کم کم شروع کردم به کامنت گذاشتن برای بعضیهاشون . اولش کامنت هام خیلی کوتاه و الکی بود و همینجوری برای ابراز وجود و اینکه بگم آره منم دارم میام اینجا مطلبت رو دبدم یه چیزی مینوشتم . بعدش کم کم توجهم به کامنتهای بقیه افرادی که میومدند اونجا کامنت میگذاشتن جلب شد و اونها رو که می خوندم از بعضیهاشون واقعا لجم می گرفت و حسابی .... مخصوصا که موضوع بحث سیاسی باشه ، منم حساس نسبت به این قضیه با رگ گردنی ورقلمبیده شروع می کردم به شخص مزبور در ان کامنت دونی . کم کم دیدم بعضی از کامنتهام زیادی داره طولانی میشه خودش در حد یک پست در اومده . از اون طرف هم خیلیها ( و حتی نویسنده وبلاگ ) صداش در میومد که " آقا به ما چه مربوطه که تو میای اینجا با فلانی دعوا می کنی " . از یه طرفی هم بعضی از طرفدارن آن شازده محترم ( شاید خود شازده با اسمهای جعلی متفاوت ) با بهانه های بی تربیت بودن من و خارج شدن من از ادب و احترام ( حالا نه اینکه خودشون سرمنشا اخلاق و ادب و احترام بودن ) به من حمله می کردن و .... خلاصه سرتون رو درد نیارم ( البتخ فعلا فقط خودم هستم که با خوذم حرف میزنم امیدوارم بعدا کسانی باشند که این مطلب رو بخونن D -: )
من هم کمر همت بستم تا از این بن بست رهایی پیدا کنم . بهترین کار رو این دیدم که بیام بشینم اینجا برا خودم تو خونه خودم هر چی که دلم خواست بنویسم که دیگه مزاحم کسی نباشم و به قولی سربار نویسنده وبلاگهای دیگه هم نباشم .
آآآآآآآآآخیششششششششش چقدر اینجا خوبه . هر چی دلم بخواد مینویسم هیچکس هم نیست که به من گیر بده . ( چار دیواری ، اختیاری ) این هم خلاصه ای بود از ماجرای وبلاگ نویس شدن من ... : ) و اما چرا اومدم در blogspot مطلب بنویسم . خیلی ساده است . من به سایتهای ایرانی هیچ اعتقادی ندارم . چون تنها چیزی که لارمه یه همچین محیطی است در انها حاکم نیست . . . . . آزادی .... از طرفی من ایمان عجیبی به Google و هر آنچه که این کمپانی میسازه دارم . واقعا امکاناتش فوق العادست . از یه چیزه دیگش که خوشم میاد اینه که در قسمت نظردهیش یه جور تنظیمی داره که میتونیم جوری تنظیمش کنیم که هر کسی با هر اسم جفنگی نتونه بیاد نظر بده . یعنی اول باید login کنه با آی دی گوگل بعد نظرش رو ثبت کنه . ( فکر میکنم این روزها همه دیگه یه آی دی جی میل داشته باشند ) فکر هم نمیکنم دیگه کسی اینقدر احمق باشه که برای نطر دادن با اسمهای متفاوت بره 5-6 تا آی دی جی میل درست کنه . خب یه کم زیادی حرف زدم . موضوعاتی که من در اینجا میخوام در موردشون حرف بزنم شامل موارد زیر میشه :
1 - سیاسی
2 - اجتماعی
3 - اقتصادی
4 - فرهنگی
5 - ورزشی
6 - حوادث
7 - آشپزی
8 - خاطره
9 - انتقادی ( حالا از هر چی می تونه باشه )
10 - درسی
11 - غیر درسی
12 خیاطی ( که شامل گلدوزی هم میشه )
13 - و غیره . . .
من در مورد هر کدوم از این مسائل در اندازه فهم و آگاهی خودم ( که البته کم هم نیست بلکه خیلی زیاد هم هست ) حرف میزنم و نظرات و دیدگاههای خودم رو ارائه میدم. خوستم قبلا گفته باشم که کسی نگه آقا چرا در مورد فلان چیز که سر رشته و تخصصی نداری حرف میزنی . راستش از وقتی که آقای احمدی نژاد ریسجمهور ما شده من اعتماد به نفس عجیبی پیدا کردم . آخه وقتی ایشون میتونه ریسجمهور ایران بشه و در مورد همه چیز در عالیترین سطح ممکن اظهار نظر بکنه جرا من نتونم. نه تحصیلاتم چندان کمتره نه سوادم و نه مطالعاتم ( البته از نظر مطالعه مطمئنم که من بیشترم - اینم شمه ای از اعتماد به نفس من ) خب وقتی ایشون به خودش اجازه میده که به تنهایی تصمیم بگیره که نرخ سود بانکی یه کشور 70 میلیون نفری رو تنهایی تعیین کنه و بیارش پایین من میفهمم که با این سابقه ای که دارم میتونم در هر زمینه ای نظر بدم اونم خیلی دقیق .
خیلی خب دلم نمی خواد در این پست اولم زیاد به این ریسجمهور محترم گیر بدم . وقت بسیار ... خلاصه امیدوارم که دوستان خوبی رای هم باشیم . مقدم شما میهمانان گرامی را به این وبلاگ گرامی میداریم . خوش آمدید راستی اون وبلاگی که سبب شد من هم وبلاگ دار ( بر وزن سرمایه دار ) بشم این بود .
بزودی میبینمتون . :-)
منتظر نظرات اتنقادی و پیشنهادی شما دوستان گرامی هستم . به امید دیدار .

ورود خودم رو به این دنیای جدید تبریک میگم ( از طرف همتون )
 
موج سبز