خیلی خب ، بالاخره فرصتی پیش اومد تا ماجرای معاف شدنم از خدمت مقدس !!! سربازی رو بنویسم. بالاخره این چشمهای ضعیف ما یه جایی به درد خورد و البته کار خودشون رو هم خوب انجام دادن. من یه مدت بود که هی پشت سر هم میرفتم چشمهام رو چک میکردم و همش در حسرت این بودم که چی میشد چشمای من 1 - 1.5 شماره ضعیفتر میشد . :-( . خلاصه یه روز که رفته بودم خونه عموم حرف بر سر این موضوع شد و پسر عموم گفت : چرا نمیری پیش فلانی (یه متخصص چشم آشنا) بهش بگی یه جوری چشمهات رو ضعیفتر کنه. منم گفتم بد فکری هم نیست ها. همون موقع این پسر عموی ما زنگ زد به این دکتر و ماجرا رو بهش گفت . دکتر هم گفت فردا صبح بیا بیمارستان . . . یه قطره بهت میدم چشمهات رو بطور موقت ضعیف میکنه. منم فردا صبحش شال و کلاه کردم رفتم بیمارستان و این آقای دکتر ما رو دید و یه قطره برام نوشت و گفت روزی 4 بار بریزم تو چشمام !!! :-( . حالا این قطره چی بود . یک قطره مزخرفی بود که تا حالا ندیده بودم . 1-2 روز اول که میریختم تو چشمهام ، چشمها و سرم (وسط پیشانی و بین ابروها ) چنان درد میگرفت که نمیدونستم چیکار کنم ولی خوشبختانه از روز سوم دیگه دردش تمام شد. فقط یه مشکل کوچیکه دیگه داشتم با این قطره . اینکه 6 ساعت یکبار باید میریختم و وقتی هم میریختم دیگه از شدت تاری چشمهام هیچ جا رو نمیدیدم و تنها کاری که میتونستم بکنم خوابیدن بود . احساس خیلی بدی بود امیدوارم هیچوقت تجربش نکنید. تمام روز جلوی چشمهام تیره و تار بود. اونم نه یک روز و 2 روز . یه چیزی در حدود 1 ماه . :- . در همین 1 ماه هم 2-3 بار رفتم چشمهام رو چک کردم . بار اول خیلی خوشحال شدم چشمهام به مرز معاقی رسیده بود (: دی ) . بعدش یه وقفه پیش اومد بخاطر سفری که به یزد داشتم (شاید بعدا در موردش نوشتم) . دوباره چشمهام برگشت سرجای اولش :-( . دوباره شروع کردم به قطره ریختن و دیگه یه جوری شده بود مثل اینکه با خودم لج کرده باشم . گفتم اینقدر قطره میریزم تا چشمهام بشه شماره 15 !!! . بعد از یه مدت دوباره رفتم پیش دکتر خودم معاینم کنه ببینم موقث شدم خودم رو کور کنم یا نه !!! اون روز چشمهام رو چک کرد و دیدم بعد از اینهمه مصیبت چشمهام تغییر چندانی نکرده . دست از پا درازتر برگشتم خونه و نا امیدانه برگشتم و گفتم فوقش معاف از رزم میشم دیگه .
خلاصه فردا پس فرداش رفتم بیمارستان رسول اکرم که وقت بگیرم برای دکتری که نطام وظیفه معرفی کرده بود برای معاینه چشم . رفتم اونجا نوبت بگیرم ، نوبت 1 ماه آینده رو بهم داد . چنان عصبانی شدم اونجا که در جا 2 تا فحش نمیدونم به کی دادم و برگشتم خونه . (: دی) . خب 1 ماه بعد شد و رفتم بیمارستان که معاینه بشم و نمره چشمم رو در بیارن. نامردا 3 مدل قطره ریختن تو چشمم قبل از اینکه شماره چشمم رو با دستگاه در بیارن. مردمک چشمم اونقدر گشاد شده بود که احساس میکردم تمام نورهای اطراف داره وارد چشم من میشه . یه نکته دیگه در مورد این قطره اینه که ، این قطره برای این که مردمک چشم رو گشاد کنه فشار آدم رو اینقدر میاره پایین که اگر قبلش یه بعدش یه شیرینی نخورده باشین حتما غش میکنین. حالتی که تقریبا به من دست داد. یهو احساس میکنید که سرتون داره گیج میره و میفتید. خاک بر سرها مثل اینکه آزار دارن ، شماره چشم آدم رو با این قطره ها در میارن که همیشه نزدیک به 1 نمره کمتر از مقدار واقعیش رو نشون میده. شانس بزرگی که در این بین آوردم این بود که به یه دکتر خوب و انسان برخوردم . دکتری که قرار بود سرنوشت 2 سال آینده من رو با 2 کلمه نوشتن رقم بزنه یه نگاه به نمره چشمم انداخت و گفت اینجوری معافت نمیکنن. گفت مدرکت چیه ، گفتم . . . . گفت شنبه بیا بگو بدون قطره نمره چشمت رو در بیارن ببینم چجوری میشه .
شنبه رفتم که دوباره نمره چشمم رو در بیارن . به اون خانمه که پشت دستگاه نشسته بود گفتم خانم برای نظام وظیفه میخوام نمره چشمم رو در بیاری ، لطفا یکم رعایت کن . اولش گفت نمیشه و دستگاه خودش میزنه و ... . گفتم حالا سعی خودت رو بکن . خلاصه جوری شد که خانمه 4 بار نمره چشم من رو در آورد تا بالاخره در بار چهارم مجموع 2 تاش + آستیگماتش شد 10.25 . یعنی 0.25 از مرز بالاتر. :-) . دکتر هم بدون معاینه دیگه ای همون رو برام نوشت در برگه و وعده داد که اینجوری معاف میشی . منم ازش کلی تشکر کردم .
خب شد 21 بهمن روز کومیسیون پزشکی در نظام وظیفه که طبق چیزهایی که شنیده بودم همین جا بود که 3-4 نفر پرونده پزشکی من رو میدیدن و تشخیص میدادن که من معاف میشم یا نه . :- . صدام زدن و رفتم تو با تعجب دیدم بجای 3-4 نفر جناب سرهنگ و اخمو و بداخلاق ، یه خانم دکتر خوش سیما :-) نشسته و پرونده های ملت رو یکی یکی میبینه و یه چیزهایی زیرش مینویسه و میگه برو بیرون منتظر جوابش باش. من مونده بودم همچین خانم دکتر خوش تیپ و خوشگلی اینجا چیکار میکنه !!! .
هیچی دیگه ما رفتیم پشت اون پنجره کذایی ایستادیم و منتظر شدیم تا تکلیفمون رو مشخص کنند. اونجا صحنه های جالبی رو میدیدم . یکی اومده بود میگفت سرع دارم ، یکی میگفت دیسک دارم یکی مغز و اعصابش ناراحت بود ، یکی میگفت 1 سالم که بود ضربه مغزی شدم ، یکی کف دستش عرق میکرد ، یکی باباش مریض بود اومده بود خودش و معاف کنند . . . . همه هم ایستاده بودن پشت اون پنجره با رنگ و روی پریده ، اعصاب خرد ، با حرکات عصبی و همه هم چشمشون به اون در کوچیک بود که باز بشه و تکلیف زندگی 2 سال آیندشون رو مشخص کنند . (یاد اون صحنه ای افتادم که در کتابهای تعلیمات دینی برای ما ترسیم میکردن که مردم در روز قیامت نامه عملشون رو میدن دستشون :-) ) . یه پسره اومده بود معافیت چشم بگیره فکر کنم 4-5 تا سیگار رو همونجا پشت هم کشید . یه پنده خدایی بود اموده بود بخاطر سرع معافی بگیره گفت یک سال و نیم هست که میام و میرم . چندین بار اعتراض زده بود. بیچاره صورتش شده بد مثل گچ سفید . تفریح من هم شده بود رصد کردن حالات چهره و حرکات این آدمهای جورواجور در این لحظات بحرانی :-) . (نمیدونم چرا خودم زیاد استرس نداشتم ، مثل اینکه از قبل میدونستم معاف میشم !!!) .
لحظه موعود فرا رسید ، اون پنچرع فسقلی باز شد و یهو همه هجوم آوردن به طرف پنجره . برای اولین بار احساس کردم صدای تپشهای قلبم ر میشنوم . آقاهه اومد شروع کرد به خوندن اسمها و گفت اینهایی که اسمشون رو میخونم معاف از رزم هستند . خدا خدا میکردم که اسم من در بین اینها نباشه . هی اون میخوند هی همه نفس میکشیدن . بالاخره تمام شد و اونهایی که مونده بودن یه نفس راحت کشیدن . بعد گفت اینهایی که میخونم معاف دائم هستند . ایندفعه خواستم ر از خدا فورا عوض کردم و گفتم خدا کنه اسمم در بین اینها باشه.
فکر کنم خدا صدای من رو شنید ، چون نفر 4 یا 5 بود که اسم من رو خوند . :-) . آآآآآآآآآآخیییییییشششش یه نفس راحت کشیدم و این معنی دقیقترش این بود که حکم آزادیم رو دادن دستم . (دلم میخواست بپرم آقاهه رو یه ماچ کنده بکنم .... اااییییشش : دی ) .
این بود ماجرای معاف شدن من از خدمت مقدس سربازی . فقط من موندم که این چجور خدمت مقدسیه که همه بابای خودشون رو در میارن که گرفتار تقدسش نشن و حتی وقتی این تقدس شامل حالشون نمیشه دلشون میخواد به همه شیرینی بدن . :-)
و اینجوری بود که من بعنوان نابینای 40% معاف شدم . حالا هم فقط منتظرم کارتم بیاد دستم برم لیزیک کنم . : دی
۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بازم تبریک میگم
پاسخحذفنوبتی هم باشه نوبت مهمونی دادنه
به هدیه
پاسخحذفمن مشکلی با مهمونی دادن ندارم . فقط نمیدونم چجوری شما رو دعوت کنم . :-)
(چطور میشه شما رو پیدا کرد ؟ )
به به آقا مبارکه خوش به حالت
پاسخحذفمیگم من کلا چشمام یه چی تو مایه های عقابه , نمیشه با این قطره ها یه کاریش کرد؟
من که هر چند وقت میام این جا مهمونی
پاسخحذفمرس...
جای منو خالی کنین
فکر کنم غلطای املاییه شما داره به منم سرایت می کنه
پاسخحذفاصلاح می کنم توی کامنت بالام
«مرسی»
و توی ایمیلم هم «خالی»
من غلط املایی دارم ؟ !!!!!!!!
پاسخحذفکوووووووو ؟ !!!!!
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفای کاش منم می تونستم با شهامت و البته زرنگی شما خودمو از چیزایی که تو زندگی دوست ندارم و اونا رو مانع پیشرفت خودم می دونم معاف کنم ای کاش.....
پاسخحذفبه حال شما غبطه می خورم خوش به حالتون البته نزدیک بود به خاطر جور کردن معافی کارتون به عصای سفید بکشه ها !!!
ای بابا من زرنگیم کجا بود . این چشمهای من طبیعتا همین قدر ضعیفه . اون قطره هم که گفتم فکر میکنم تاثیر چندانی نداشته .
پاسخحذفامیدوارم هر چیزی که در زندگی مانع پیشرفت شما هست بزودی از سر راهتون برداشته بشه :-)
سلام چه قد فاصله زمانی بین پست گذاشتنتون طولانیه؟ به خاطر چشماتونه یا وقت ندارین یا تو نوشتن وسواس دارین یا...........؟
پاسخحذفیا شاید دارین یه مهمونی بزرگ ترتیب میدین و سرتون حسابی شلوغه
والا ، هم وقت ندارم ، هم وسواس دارم ، هم ماموریت بودم :-)
پاسخحذفنه بابا مهمونی کجا بود .
حالا چشماتون سالم شده یا هنوز هم تار و ماره؟؟!
پاسخحذفداداش چشمای من 10.5 ممکنه معاف بشم ؟
پاسخحذفدر مورد این مطلب یک ایمیل براتون ارسال کردم خواهش می کنم جواب بدین
پاسخحذفسلام،
پاسخحذفبهت تبریک می گم. من هم مشکل تو را دارم. شنبه این هفته(3/5/88) باید برم برای مشخص شدن شماره چشمم. فقط تو را خدا اسم اون قطره را زودتر برام بفرست تا شاید مشکلم حل بشه.
سلام،
پاسخحذفبهت تبریک می گم. من هم مشکل تو را دارم. شنبه این هفته(3/5/88) باید برم برای مشخص شدن شماره چشمم. فقط تو را خدا اسم اون قطره را زودتر برام بفرست تا شاید مشکلم حل بشه. masoudzp@yahoo.com
سلام میشه خواهش کنم اسم قطره رو بگی آخه شاید به درد من هم بخوره راستی عوارض جانبی نداشت یعنی بعد از قطع استفاده، چشمات به حالت اولیه برگشت
پاسخحذفسلام دوست عزیز ...
پاسخحذفبهتون تبریک میگم.الان که اینارو دارم مینویسم با چشمای گریون این کارو میکنم.برای خودم گریه میکنم.کاش منم مثله تو" یکی پیدا می شد تا بهم بگه چی کار کنم ولی خوب پیدا نشد. به خاطر بیماری اعصاب و روان" رفتم دنبال معافیت پزشکی اما چه فایده ... این همه رفتم اومدم آخرم معاف از رزم شدم . 19/9/88 اینم تاریخ بدبخت شدنم.... delaram00021@yahoo.com
سلام لطفاً اسم این قطره چشم را برام بفرست فقط بخاطر نیم نمره معاف نشدم الان هم سرباز هستم ولی باز هم می تونم درخواست معافی چشم بکنم learnp30@yahoo.com
پاسخحذفدوست عزيز من هم دقيا مثل شما قرار بود مغعاف شم ابتدا در بيمارستان رسول اكرم معاينه شدم توسط همون دكتر مهربان و بدون قطره كه فكر كنم اسمش آقاي بود و از پشت همون پنجره هم بهم گفتن معاف دائمم فقط وقتي فرداش رفتم كه از رياست اداره پزشكي امضا بگيرم بهم گفت يكبار ديگه بايد چشمام تست شه تو بيمارستان خود ناجا حالا دارم ميبينم كه چه خاكي بسرم بريزم
پاسخحذفسلام
پاسخحذفمن هم مشكل شما رو دارم من دانشجوي كارشناسي ارشد هستم و شماره چشمم درمجموع 8 مي خواستم اگر امكانش باشه به من كمك كنيدsorena1986@yahoo.com
ممنون
خوش به حالت
پاسخحذفمن معاف از رزم شدم، مدرکم هم لیسانس بود ،شماره ی چشمم هم مجموعا 6 بود،4 نمره کم داشتم
اقا به من هم ایمیل میزنی لطفا؟اسم قطره رو می خوام
پاسخحذفazarak3@gmail.com
داستان رو بیخیال اسم قطره رو بنویس :-)
پاسخحذفسلام واقعا خوش یه حالت کلی تو زندگیت جلو افتادی
پاسخحذفآقا میشه اسم قطره رو به منم بگی؟
o.eb88@yahoo.com
دوست عزیز منم این روزها کمیسیون پزشکی دارم.لیسانسم مجموع چشمم هم 11.75 !اما ازیو قطره گشاد کننده مردمک میترسم که کعاف نشم.اگه برادری کنی و اسم قطره رو بگی خیلی ممنون میشم.
پاسخحذفsecret_garden_o@yahoo.com
میشه اسم دکتری که بهش معرفی شدین برای شماره چشم رو بگین؟
پاسخحذفسلام واقعا خوش یه حالت
پاسخحذفمیشه اسم قطره رو بگی؟
mehrdad_fofol@yahoo.com
میشه اسم دکتری که بهش معرفی شدین برای شماره چشم رو بگین؟
پاسخحذفاسم قطره لطفا :
پاسخحذفجاکش اسم قطره رو بگو دیگه!
پاسخحذفملت الاف کردی!
اسم قطره رو بگو دیگه کون گلابی
پاسخحذفنمیگی ها....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفایشالا کور بشی
پاسخحذفاز بس جلق زدی چشات ضعیف شده.اصلا قطره ای در کار نبوده ادم خود ارضا
پاسخحذف